چگونه عشق به عامل اصلی افزایش سن ازدواج جوانان تبدیل می شود؟


چگونه عشق به عامل اصلی افزایش سن ازدواج جوانان تبدیل می شود؟

عشق، مرزهای تعهدپذیری، پایداری و انحصارطلبی را از پیش روی خود برداشته است و متاثر از روحیه مصرف گرایی دنیای مدرن، به معشوق به چشم کالای مصرف شونده می نگرد.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-ابوالفضل اقبالی*: یکی از مهمترین ویژگی‌های جوامع در حال گذار، از جمله جامعه ایرانی سرعت تحولات اجتماعی آنها است. از جمله عرصه‌های اجتماعی پرتحول در جامعه ایران در چند دهه اخیر، عرصه خانواده و قلمروهای جنسیتی ناظر به آن است. خانواده ایرانی در دهه‌های گذشته شاهد تحولات عمیق و گسترده ‌ای در فرم و محتوا و کارکردهای خود بوده است. یکی از مهمترین مصادیق تحولات فرهنگی در خانواده ایرانی در دهه‌های اخیر، تحول در الگوهای همسرگزینی و ازدواج است که با تحولات معنایی عشق در دنیای مدرن پیوند وثیق پیدا می‌کند.

در گذشته کنشگر اصلی و فعال در امر ازدواج جوانان، خانواده به معنای گسترده آن بود و گفتمان حاکم بر مناسبات عاطفی زن و مرد بر سه عنصر «ازدواج»، «خانه» به مثابه جغرافیای تمرکز کنش عاطفی، و «عشقِ منحصر و پایدار» تاکید داشت. کنش عاطفی و جنسی زن و مرد در گذشته به صورت غیر هم ارز و در یک شبکه معنایی برخواسته از نظم اجتماعی جامعه و الگوهای نقشی ناشی از آن شکل گرفته و فهم می‌شد. اما امروزه تحولات اجتماعی و اقتصادی به شکل گیری موقعیت منعطف و تقریباً هم ارز زن و مرد در روابط اجتماعی منجر شده و کنش عاطفی زن و مرد نیز به تبع آن در فضایی سیال و بدون چارچوب‌های تعهدزا پیگیری می‌شود.

اما شاید مهمترین تمایز امر عاطفی در گذشته و امروز به واحد کنشگری در این عرصه مربوط می‌شود. برخلاف گذشته که واحد کنشگریِ عشق، خانواده به معنای گسترده بود و روابط عاطفی زن و مرد در سپهری یکپارچه و شبکه ای نیرومند از روابط مشابه میان اعضای خانواده و خویشاوندان صورتبندی می‌شد، در جامعه امروز این واحد کنشگری به فرد تقلیل یافته و او کنشگر فعال در عرصه عشق و ازدواج است. همین تمایز مهم است که به گفتمان اصالت عشق هژمونی بی بدیل بخشیده و برخلاف گذشته که ازدواج را مقدمه عشق می‌دانستند، امروزه عشق دریچه ورود به زندگی مشترک محسوب می‌شود.

ویژگی متمایز دیگر عصر مدرن هویت متکثر و نوعی جبر انتخابِ مدام است. امروزه آدمی خود را هر لحظه در وضعیتی پر از «گزینه» مشاهده می‌کند که ناگزیر است هر آن یکی را برگزیند. از این رو کسی نمی‌تواند خود را از وضعیت رو به تکثر که هر روز بر گزینه‌های پیش رو افزوده می‌شود کنار گذارده و به یک گزینه ثابت یا به یک سرنوشت مشخص قناعت بورزد. در وضعیت متکثر جهان امروز، امر عاطفی نیز ماهیتی متکثر و متنوع پیدا کرده و عشق از وضعیت اسطوره‌ای و استعلایی خود در گذشته به امری زمینی و این جهانی تبدیل می‌گردد.

شاید بهترین تعابیر و تحلیل‌ها از عشق در دنیای مدرن را در عبارات گیدنز و باومن در توصیف عشق می‌توان یافت. عشق به مثابه حادثه‌ای که مرزهای تعهدپذیری، پایداری و انحصارطلبی را از پیش روی خود برداشته است و متأثر از روحیه مصرف گرایی دنیای مدرن، به معشوق به چشم کالای مصرف شونده می‌نگرد. تعهد در عشق به مثابه دامی تلقی می‌گردد که ممکن است درهای پیش روی فرد را به سوی احتمالات عاشقی دیگر ببندد و افراد همواره سعی می‌کنند در روابط عاطفی خود از این تعهد دوری کنند.

مشاوره‌ها به افراد می‌آموزند که «وقتی خود را متعهد می‌سازید، به یاد داشته باشید که احتمال دارد در حال بستن در به روی دیگر احتمالات عاشقانه‌ای باشید که ممکن است رضایت‌بخش‌تر و قانع‌کننده‌تر باشند، اگر می‌خواهید از دوستی خود احساس رضایت کنید نه تعهد بدهید و نه تعهد بگیرید. همیشه همه درها را باز نگه دارید» (باومن، ۱۳۸۴: ۱۴۷). از نظر باومن جامعه فردگرایانه سیال مدرن تعهدات بلند مدت را به امری کمیاب، التزام بلند مدت را به توقعی نادر و وظیفه مساعدت متقابل مبتنی بر «هرچه بادا باد» را به قولی غیر واقع بینانه و بی‌ارزش بدل کرده است (Bauman: ۲۰۰۰). عشق در این وضعیت خیلی زودهنگام شکل گرفته و سریعاً به اوج خود رسیده و در پی آن باشتاب و بدون هیچ انتظاری وصال رخ می‌دهد و آنگاه بعد از وصال نیز فراق به وجود می‌آید. این فراق، فراقی نه از سر مهر و دوستی، بلکه از سر کینه و نفرت است که در عشق‌های طبیعی و جنسی امری معمول و شایع می‌باشد.

واضح است که در این شرایط عشق به مثابه مقدمه و دریچه ورود به زندگی مشترک طولانی مدت اساساً تحقق نمی‌یابد. در وضعیت جدید که برآن وجدان متغیر حاکم است، برقراری ارتباط ثابت و پیوند روشن بر آن امری ناممکن و یا بسیار سخت است. (باومن ،۸۷:۱۳۸۴) از سوی دیگر تکرار تجربه‌های عشقی زودگذر چه بسا به بدبینی‌های عمیق و سرخوردگی‌های مفرط از رابطه با جنس مخالف در افراد به ویژه در میان دختران منجر می‌شود. در این شرایط که تمامی عناصر فرهنگ مدرن از رسانه‌ها تا نظامات مشاوره‌ای، آموزشی و تربیتی و… مشغول برساخت همین تصویر از عشق برای افراد هستند و آن را به مثابه امری مقدس و لازمه ورود به زندگی مشترک می‌دانند، جوانان در پی یافتن «نیمه گمشده» خود سرگرم تکرار تجربه‌های عشقی خود شده و به ازدواج و تشکیل خانواده به دیده تردید می‌نگرند.

*دانشجوی دکتری علوم اجتماعی دانشگاه تهران


خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-ابوالفضل اقبالی*: یکی از مهمترین ویژگی‌های جوامع در حال گذار، از جمله جامعه ایرانی سرعت تحولات اجتماعی آنها است. از جمله عرصه‌های اجتماعی پرتحول در جامعه ایران در چند دهه اخیر، عرصه خانواده و قلمروهای جنسیتی ناظر به آن است. خانواده ایرانی در دهه‌های گذشته شاهد تحولات عمیق و گسترده ‌ای در فرم و محتوا و کارکردهای خود بوده است. یکی از مهمترین مصادیق تحولات فرهنگی در خانواده ایرانی در دهه‌های اخیر، تحول در الگوهای همسرگزینی و ازدواج است که با تحولات معنایی عشق در دنیای مدرن پیوند وثیق پیدا می‌کند.

در گذشته کنشگر اصلی و فعال در امر ازدواج جوانان، خانواده به معنای گسترده آن بود و گفتمان حاکم بر مناسبات عاطفی زن و مرد بر سه عنصر «ازدواج»، «خانه» به مثابه جغرافیای تمرکز کنش عاطفی، و «عشقِ منحصر و پایدار» تاکید داشت. کنش عاطفی و جنسی زن و مرد در گذشته به صورت غیر هم ارز و در یک شبکه معنایی برخواسته از نظم اجتماعی جامعه و الگوهای نقشی ناشی از آن شکل گرفته و فهم می‌شد. اما امروزه تحولات اجتماعی و اقتصادی به شکل گیری موقعیت منعطف و تقریباً هم ارز زن و مرد در روابط اجتماعی منجر شده و کنش عاطفی زن و مرد نیز به تبع آن در فضایی سیال و بدون چارچوب‌های تعهدزا پیگیری می‌شود.

اما شاید مهمترین تمایز امر عاطفی در گذشته و امروز به واحد کنشگری در این عرصه مربوط می‌شود. برخلاف گذشته که واحد کنشگریِ عشق، خانواده به معنای گسترده بود و روابط عاطفی زن و مرد در سپهری یکپارچه و شبکه ای نیرومند از روابط مشابه میان اعضای خانواده و خویشاوندان صورتبندی می‌شد، در جامعه امروز این واحد کنشگری به فرد تقلیل یافته و او کنشگر فعال در عرصه عشق و ازدواج است. همین تمایز مهم است که به گفتمان اصالت عشق هژمونی بی بدیل بخشیده و برخلاف گذشته که ازدواج را مقدمه عشق می‌دانستند، امروزه عشق دریچه ورود به زندگی مشترک محسوب می‌شود.

ویژگی متمایز دیگر عصر مدرن هویت متکثر و نوعی جبر انتخابِ مدام است. امروزه آدمی خود را هر لحظه در وضعیتی پر از «گزینه» مشاهده می‌کند که ناگزیر است هر آن یکی را برگزیند. از این رو کسی نمی‌تواند خود را از وضعیت رو به تکثر که هر روز بر گزینه‌های پیش رو افزوده می‌شود کنار گذارده و به یک گزینه ثابت یا به یک سرنوشت مشخص قناعت بورزد. در وضعیت متکثر جهان امروز، امر عاطفی نیز ماهیتی متکثر و متنوع پیدا کرده و عشق از وضعیت اسطوره‌ای و استعلایی خود در گذشته به امری زمینی و این جهانی تبدیل می‌گردد.

شاید بهترین تعابیر و تحلیل‌ها از عشق در دنیای مدرن را در عبارات گیدنز و باومن در توصیف عشق می‌توان یافت. عشق به مثابه حادثه‌ای که مرزهای تعهدپذیری، پایداری و انحصارطلبی را از پیش روی خود برداشته است و متأثر از روحیه مصرف گرایی دنیای مدرن، به معشوق به چشم کالای مصرف شونده می‌نگرد. تعهد در عشق به مثابه دامی تلقی می‌گردد که ممکن است درهای پیش روی فرد را به سوی احتمالات عاشقی دیگر ببندد و افراد همواره سعی می‌کنند در روابط عاطفی خود از این تعهد دوری کنند.

مشاوره‌ها به افراد می‌آموزند که «وقتی خود را متعهد می‌سازید، به یاد داشته باشید که احتمال دارد در حال بستن در به روی دیگر احتمالات عاشقانه‌ای باشید که ممکن است رضایت‌بخش‌تر و قانع‌کننده‌تر باشند، اگر می‌خواهید از دوستی خود احساس رضایت کنید نه تعهد بدهید و نه تعهد بگیرید. همیشه همه درها را باز نگه دارید» (باومن، ۱۳۸۴: ۱۴۷). از نظر باومن جامعه فردگرایانه سیال مدرن تعهدات بلند مدت را به امری کمیاب، التزام بلند مدت را به توقعی نادر و وظیفه مساعدت متقابل مبتنی بر «هرچه بادا باد» را به قولی غیر واقع بینانه و بی‌ارزش بدل کرده است (Bauman: ۲۰۰۰). عشق در این وضعیت خیلی زودهنگام شکل گرفته و سریعاً به اوج خود رسیده و در پی آن باشتاب و بدون هیچ انتظاری وصال رخ می‌دهد و آنگاه بعد از وصال نیز فراق به وجود می‌آید. این فراق، فراقی نه از سر مهر و دوستی، بلکه از سر کینه و نفرت است که در عشق‌های طبیعی و جنسی امری معمول و شایع می‌باشد.

واضح است که در این شرایط عشق به مثابه مقدمه و دریچه ورود به زندگی مشترک طولانی مدت اساساً تحقق نمی‌یابد. در وضعیت جدید که برآن وجدان متغیر حاکم است، برقراری ارتباط ثابت و پیوند روشن بر آن امری ناممکن و یا بسیار سخت است. (باومن ،۸۷:۱۳۸۴) از سوی دیگر تکرار تجربه‌های عشقی زودگذر چه بسا به بدبینی‌های عمیق و سرخوردگی‌های مفرط از رابطه با جنس مخالف در افراد به ویژه در میان دختران منجر می‌شود. در این شرایط که تمامی عناصر فرهنگ مدرن از رسانه‌ها تا نظامات مشاوره‌ای، آموزشی و تربیتی و… مشغول برساخت همین تصویر از عشق برای افراد هستند و آن را به مثابه امری مقدس و لازمه ورود به زندگی مشترک می‌دانند، جوانان در پی یافتن «نیمه گمشده» خود سرگرم تکرار تجربه‌های عشقی خود شده و به ازدواج و تشکیل خانواده به دیده تردید می‌نگرند.

*دانشجوی دکتری علوم اجتماعی دانشگاه تهران

کد خبر 4610538

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه دینی و مذهبی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صد سند از آلمان هیتلری: انگیزه های جنگ جهانی دوم