عشق


عشق

من عاشقم و به بند و زندان تو عشق همراه تو، هم عهدم و پیمان تو عشق عمـریسـت تمام قلـب ها گــردیدند دیوانه و دلبسته و گریان تو عشق اینجا که کسی نیست که گردن گیرد مسئول زمین لرزه و بحران تو ،شاعر:شکوفه عصاره

من عاشقم و به بند و زندان تو عشق
همراه تو، هم عهدم و پیمان تو عشق

عمـریسـت تمام قلـب ها گــردیدند
دیوانه و دلبسته و گریان تو عشق

اینجا که کسی نیست که گردن گیرد
مسئول زمین لرزه و بحران تو ، عشق

عاشق که شوی ، چشم ببندی بر حق
عاشق که شدی ، تمام ایمان تو عشق!

هر درد که رفت و هرچه درمـان دارد
اما نه به جز خودت، به درمان تو ، عشق!

در سینه من ، قلـب یخی بود امـا
وقتی که رسید گرمی دستان تو عشق.....

دیگر به کسی از تو نخواهم گفت من
تا دور شود چشم حسودان تو عشق

با یک آرزو که : دست من در دستت
من آمده ام به پای آستان تو عشق!

دل دادم و تـا «ابـــد» نگـه دارش باش
سوگند به تو ، جان دل و جان تو عشق!

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صد سند از آلمان هیتلری: انگیزه های جنگ جهانی دوم