محبوب شعرهای تر سلمان ...

من زاده می شوم در ماجرای عاشقانه ی لبخند سرخ تو وقتی که آفتاب کوه بلند را مغلوب می کند و روز مانند شاپرکی از پیله ی سیاهی شب سر بر می آورد من با حریر سبز صدای تو عصیان شعرهای تر م راشاعر:سلمان مولایی

من زاده می شوم
در ماجرای عاشقانه ی لبخند سرخ تو
وقتی که آفتاب
کوه بلند را مغلوب می کند
و روز
مانند شاپرکی
از پیله ی سیاهی شب
سر بر می آورد

من با حریر سبز صدای تو
عصیان شعرهای تر م را
آغاز می کنم
وقتی که بامدادان
گنجشک های شهر
با بال های دودیُ
با اختناق گلوهای تردشان
از رو نمی روند
تا خواب خیس جماعت را
از پلک های شان بپرانند
با جیک جیک مستان

در من هزار پنجره می روید
وقتی که باد، ابر روسری ات را
در آسمان سربی بهمن ماه
سرشار می کند از باران
مانند آن زمان که شقایق ها
بر گونه ی کبود زمین
زیباترین حماسه ی خلقت را
ترسیم می کنند

من ،
در فراق دست های تو می میرم
تو ،
با سِحر بوسه های سَحَرگاهی
جانی دوباره در برودت این خاک
می دمی
زآن گونه باشکوه که گویی
ققنوسی از میان شعله های مقدس
آغاز می شود

موسیقی زلال صدای آب
پیچیده در سکوت مبهم کوهستان
اکلیل های پر از زرق و برق ماه
پاشیده بر سیاهی ناماندگار شب
گل های گیسوان پریشان ات
در دست های باد
- پریشان تر -
انبوهی از ستاره و مروارید
مانند حلقه های فریبنده ی زحل
بر گردن زمین
در بین صخره ها و درختان
برق نگاه گرگ های جوان شاید
در چشم های مان
خورشید وار
در بین این همه زیبایی
تو ، ایستاده ای
در پیچ و تاب دلبر اندام ات
پیچیده شوق رقص
با بازتاب صدای آب
من ، محو دلربایی این شاهکار محض
زل می زنم به چال گونه های پر از سیب ات
شاتوت های طراوت را
می‌چینم از لبان نفس‌گیر ت
می نوشم از بلور گردن دلخواه ات
عطر بهار و نرگس و زیتون را
باغی پر از انار و گل سرخ
در متن جامه های تو پنهان است
ایمان می آورم به معجزه هایی که
در عصر آهن و باروت و بی کسی
در چشم های تو رخ دادند
آرام زیر گوش تو خواهم خواند ؛

محبوب شعر های تر سلمان

مانند حضرت مولانا
در حصر ضربه های ضربی بازار مسگران
رقصی چنین میانه ی میدان ام آرزوست
با بازتاب صدای آب
پیچیده در سکوت وحشی کوهستان ...


۲۰ بهمن ۱۳۹۷

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!