پاک و آبی، زلال و پر مهر است


پاک و آبی، زلال و پر مهر است

در شکوه دو چشم پر مهرش، داغ آتشفشان ویرانی ست کوه اندام قامتش البرز، ره گشای مسیر حیرانی ست مثل وقتی که بین شالیزار، باد امواج عشق اندازد پیچ و خمهای موی او در باد، بهترین حالت پریشانیشاعر:آمنه اقلیدی

در شکوه دو چشم پر مهرش، داغ آتشفشان ویرانی ست
کوه اندام قامتش البرز، ره گشای مسیر حیرانی ست

مثل وقتی که بین شالیزار، باد امواج عشق اندازد
پیچ و خمهای موی او در باد، بهترین حالت پریشانی ست

پاک و آبی، زلال و پر مهر است، کوه اندام و چشم دریایش
آنچه در مرز ذهن او دیدم، اجتماع نجیب انسانی ست

بوی باران عجین شده با او، در لطافت به ابر نزدیک است
جنگل سبز ناب اندیشه، آسمانش همیشه بارانی ست

گرمی خلق و خوی او انگار، آفتاب جنوب و اهواز است
خوبی او همیشه پنهان است، مثل گنجی بزرگ پنهانی ست

مهربانی خصیصه ی دستش، از محبت زبان او سرشار
ساده و بی ریاست در رفتار، دور از افکار زشت شیطانی ست

من چه گویم از آنچه او دارد، موزه ی اصفهان در او پنهان
نطق او تیز و نافذ و بران، مثل چاقوی اصل زنجانی ست

با تواضع ولی از او‌ انگار، آتشی از غرور می بارد
او نماد اصالت و عشق است، اصل او‌ پشت بیت پایانی ست

در ابهت به قله می ماند، استوار است و زنده چون البرز
در غرورش پلنگ گم گشته، او نژاد اصیل ایرانی ست

آمنه اقلیدی. باران





شعر ماندگار ( 9 )