دل تنگی هایم
در ندای زمستانه باد...
رها کرده ام
تا غروب سهمگینش
پاییز چشمانم
به صلابه ، باران بکشد
*************
و در سرخیه چشمانت
از حلقه های لاینفک درونت
بیرون میزنم...
تا،،،،،
جهانت به بند
قربانی کنم
در ندای زمستانه باد...
رها کرده ام
تا غروب سهمگینش
پاییز چشمانم
به صلابه ، باران بکشد
*************
و در سرخیه چشمانت
از حلقه های لاینفک درونت
بیرون میزنم...
تا،،،،،
جهانت به بند
قربانی کنم