خوشبختیِ روزگار در مشت نداشت
گویی که بدست هیچ انگشت نداشت
هر بار زمین خورد و به زحمت برخاست
بیچاره دل صبور من پشت نداشت
**********************************
در قید تنم پیله برایم درد است
هرچه قفس و میله برایم درد است
آزرده ام از بغض و کج اندیشی ها
دنیای پر از حیله برایم درد است
*********************************
ایرج قبادی بریران
از مجموعه رباعی " یک جرعه نگاه " نشر شانی - 1397
گویی که بدست هیچ انگشت نداشت
هر بار زمین خورد و به زحمت برخاست
بیچاره دل صبور من پشت نداشت
**********************************
در قید تنم پیله برایم درد است
هرچه قفس و میله برایم درد است
آزرده ام از بغض و کج اندیشی ها
دنیای پر از حیله برایم درد است
*********************************
ایرج قبادی بریران
از مجموعه رباعی " یک جرعه نگاه " نشر شانی - 1397