کینِ چُغاد


کینِ چُغاد

آشوبِ دلِ کوه ؟کمی نعره ی باد بسیار سکوت و کمتر از کم فریاد از سینه ی روباهِ تملّق هرگز نه گرگ و نه شیر و ببر و شاهین نزاد رستم که به خوان هشتم از جان افتاد، دشمن چه کسی بود ؟ مگر کینِ چُغاد پستی چو...

آشوبِ دلِ کوه ؟کمی نعره ی باد
بسیار سکوت و کمتر از کم فریاد
از سینه ی روباهِ تملّق هرگز
نه گرگ و نه شیر و ببر و شاهین نزاد
رستم که به خوان هشتم از جان افتاد،
دشمن چه کسی بود ؟ مگر کینِ چُغاد
پستی چو به تخت پادشاهی برسد
عیّاری و مردی بِروَد زود از یاد
بیدادگهِ جهانِ شومی برپاست
پاکی شده گنجِ گُم و کمیاب ای داد
ای کاش به پایان برسد تاریخِ
این قوم کثیف و دَغَل و بی بنیاد
ای زاده ی کورش به کجا می نگری ؟
تو پارسی و پارتی و هم از ماد
از وحدتِ قومِ صلح بر ضحّاکان
چیزی به مگر ترس مبادا که مباد
تکرار، دروغِ طوطیانِ قفس است ،
طوطی به قفس ، همای شادی آزاد
آتشکده های عشق چون بسته شدند
دروازه ی محرابِ ستم گشت گُشاد
هی گشت زمانه و زمان ،تا که رسید
دستوریِ خنده دارِ گشتِ ارشاد
ای کاش که کوهِ مهر سالم باشد
تا کاهِ دروغ را بَرَد با خود باد ...





پلکان پرواز