رخت پشمین


رخت پشمین

به غارت بردی از جانم قرارِ خواب شیرین را که فرهاد ار کند عزمی سپارد جان مسکین را چقد گفتم تورا ای دل طریق عشق پیدا کن تو گفتی من خودم ماهم نخواهم ماه شب بین را حراس از دل سپردن شد حجابی بین ما و...

به غارت بردی از جانم قرارِ خواب شیرین را
که فرهاد ار کند عزمی سپارد جان مسکین را
چقد گفتم تورا ای دل طریق عشق پیدا کن
تو گفتی من خودم ماهم نخواهم ماه شب بین را
حراس از دل سپردن شد حجابی بین ما و تو
تو خود جان جهان بودی چه سود این دلق رنگین را
شباهنگام اگر افتد تورا فکری ز من در سر
بگو من خود جفا کردم چو رفتم راه ننگین را
اگر صدها عسل ریزد ز کندوی زبان بر جان
دریغا بی اثر گردد چو خواهی تحفه سرگین را
غرامت برده شد از ما نهالِ باغ دل ناگه
بسوزد باغ دل از او، شکست پرچین به پرچین را
تو خود شمع دلم بودی که میچرخید دورت آن
نهاده بر زمین شمع و گرفت پروانه پروین را ؟
هجوم ناله های شب به استقبال روز آمد
چنین شب بی وفا آمد ز غم پر کرده خورجین را
نوای وصل می آید نباشد التفات ما
چون آن روز سیه کردی به من افسانه شیرین را
نخوانم این غزل بر تو که صدها من غزل خواندم
ز ارکان عروضی هم نفهمی وزن سنگین را
مرو پاکی به آن کویش که بشکسته است دلها را
بگو کفرش به هر نحوی همین مفتی بی دین را
نباشد منظر عنقا به این دون مایگان هرگز
به بالا چون سفر کردی نبینی چرک پایین را
غرض کوته کنم اما دلم طومار صد حرف است
بپوشم جامه ی نو را بسوزم رخت پشمین را
(پاکی)

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم آغوش های ممنوعه بازیگران در فیلم ها و سریال های ایرانی!