اکران نوروز به نام چند فیلمسازخاص ثبت شده است
حزبی که فیلم نسازد، حزب نیست.اما این اجازه باید به همه احزاب داده شود که درجهت منافع ملی فیلم بسازند و نه فقط عده ای خاص.مهم نگاه است...
قانون بیتامحسنی
مسعود اطیابی متولد 1343 در شهر گلپایگان است. او فعالیتش در سینما را از سال 69 و با تهیهکنندگی آغاز کرد.در ادامه این مسیر او در سال 85 و با فیلم مصائب دوشیزه به کارگردانی روی آورد و در چندین پروژه مجری طرح نیز بود. از دیگر فعالیتهای وی در عرصه سینما می توان به عضویت کمیته سازماندهی صنوف سینمایی و نیز عضویت شورای مرکزی تهیه کنندگان اشاره کرد.فیلم«ماهگرفتگی» او که به حوادث پس از انتخابات سال 88 می پرداخت نیز با حاشیه های بسیاری همراه بود وخود وی می گفت تمایل دارد که این فیلم در سال قبل از انتخابات اکران شود و چون در سال 95 اکران نشده است، پس باید پیش از انتخابات سال 1400 اکران شود. فیلم تگزاس از این کارگردان اکنون بر پرده سینماها در حال اکران است.
همین ابتدابایک حاشیه درباره تگزاس مصاحبه راشروع می کنم.شایبه هایی مطرح است مبنی بر اینکه ترکیب بازیگران تگزاس ترکیب پولسازی است. اتفاق موفق فیلم،حضوردوباره بازیگران خوب،بد،جلف بودوبسیاری به دنبال امتدادآن قصه درتگزاس می گشتند،چقدردرانتخاب بازیگران خواستیدازترکیبی که یک بارجواب داده، دوباره استفاده کنید؟
این ترکیب وقتی پولسازقلمدادمی شودکه موفقیت آن استمرارپیدا کند.درواقع فیلم دوم است که تعیین میکندترکیب پولسازاست یا خیر، که خوشبختانه فیلم دوم نیز فروخت.اما اینکه از قبل ما به این ترکیب فکر کرده باشیم، اینگونه نبوده است.ما پیش از آغاز کار با بازیگران دیگرهم صحبت کرده بودیم.برخی فیلمنامه را دوست نداشتند و یکی، دو نفر دیگر هم در آن بازه زمانی که ما دربرزیل مجوز فیلمبرداری را هماهنگ کرده بودیم، امکان کار نداشتند ویا سرقراردادی بودند.حتی آقای جمشیدی نیز باتاخیر به گروه بازیگران پیوست.تمدید کردن مجوزدربرزیل، کارسختی بود.به خصوص اینکه تگزاس فیلم راحتی به لحاظ ساخت در کشورخارجی نبودونمی توانستیم خیلی توریستی وار فیلمبرداری را انجام دهیم و باید ملاحظاتی را در کار رعایت می کردیم.
بله!تفاوت تگزاس با همتای دیگرش یعنی«منسالوادور نیستم»این بود که در کشوری مانند برزیل ساخته شده بود و این تفاوت به خوبی حس می شد.
متاسفانه فیلم«من سالوادور نیستم»را ندیدم.اما درمورد ترکیب بازیگران که گفتید، باید بگویم که ما دنبال ترکیبی خوب بودیم که در نهایت بعدازبررسی ها به این سه بازیگر رسیدیم. البته این ترکیب مخالفانی هم داشت که می گفتنداین ترکیب شکست می خورد و شاید تکرارش درست نباشد.امامن معتقد بودم که ترکیب در قصه تازه ، جواب میدهد.من خوب، بد،جلف را هم به طور کامل ندیدم امادرهمان حد تمام تلاشم این بوده که بازی ها شبیه آن فیلم نشود اما رد و بدل دیالوگ ها در این ترکیب به ویژه بین پژمان جمشیدی و سام درخشانی، هم کمی به پژمان نزدیک شد و هم خوب، بد، جلف و این اجتناب ناپذیر بود.
آقای فرخ نژاد نیز انگار همان پلیسِ خوب، بد، جلف است که مدام تعلیق می شد واین بد نیست.در سینمای اصغر فرهادی نیز این اتفاق بارها رخ داده،حتی در سینمای دنیا هم اتفاق می افتدکه کاراکترها را در یک قصه دیگر دنبال کنیم.حال شما به عنوان کسی که سابقه تهیه کنندگی هم داشتید، چطور شد که برای ساخت فیلم،سراغ برزیل رفتید،با توجه به اینکه جلوه های توریستی بسیار داشته و کار هم بسیار در آن سخت است؟
البته کارسخت تر از ایران نبود.درآنجا وقتی مجوز شروع کارگرفته شود، دیگر مشکلی پیش نمی آید. اماکار در ایران 10 برابر سخت تراست وبابت این سختی ها نیزباید به مسئولان تبریک گفت.اما درمورد برزیل من سه چهار سال پیش برای فیلم من سالوادور نیستم، یک ایده ای داشتم که با آقای پرویزحسینی به آنجا رفتیم و به همراه آقای مقصودی فیلمنامه ای تهیه کردیم که نتیجه اش من سالوادور نیستم شد. البته من چون این فیلم را ندیدم، نمی دانم که چقدر به فیلمنامه نزدیک است اما موقع تولید آن فیلم به دلیل مشکلاتی که داشتم، امکان حضورم نبود.
بنابراین آقای منوچهر هادی فیلم را ساخت.یعنی از قبل زمینه ای داشتم.بعد از آن آقای عامریان پیشنهاد طرح تگزاس را داد و من هم استقبال و درنهایت کار کردم.چون برزیل و هر کشور خارجی دیگر که جذابیت بصری داشته باشد به دیده شدن فیلم کمک می کند، بد هم نیست که سینمای ایران جلوه های بصری جذاب را از سراسر دنیا برای مردمش نمایش دهد.کاری که در سینماهای جهان نیز انجام می شود.البته که انبوه فیلم ها داخل کشور ساخته می شوند و طبیعی است اما درصد کمی هم اگر خارج از کشور ساخته شوند باعث ایجاد تفاوت و تنوع می شوند که اتفاق خوبی است.
دیالوگهای پینگ پنگی، روشی از کار شماست. پس منتسب به این دو بازیگر نیست چون در کارهای دیگر شما هم حس می شود.اینگونه متنها را خودتان می نویسید یا خودتان می خواهید به این شکل باشد ؟
خودم می خواهم به این شکل باشد،خیلی وقت ها هم موقع اجرا متن کم و زیاد می شود.اما اصل متن را نویسنده تحت نظر کارگردان می نویسد؛ بهگونهای که کارگردان احساس کند متن مال خودش است.اکثر نویسنده هایی که با آن ها کار کردم نیزاین جنبه رارعایت کرده اند.
کمدی ایرانی هم درواقع متفاوت از کمدی دنیا ست.شاید به خاطر اینکه ما ادبیات،زبان،ضرب المثل ها،واژگان و اشعار جذابی داریم که می توان ازآن ها استفاده کرد.به گونهای که طنزهایی که مبتنی بر گفتوگو است و کنش و واکنشی که در دیالوگ ها اتفاق می افتد، برای مردم جذاب تر و قابل فهمتراست.
درعین حال در تگزاس تصویرهم زیاد داریم و تنها کلام نیست. بازی بازیگران هم در موقعیت های مختلف شاید بهآن صورت طنز نباشد اما مفرح است.
با توجه به کادر بازیگران گران قیمت و ساخت فیلم خارج از کشور در خصوص سرمایهگذاری،مشکلی برای ساخت تگزاس ایجاد نشد؟
آقای عامریان خودهم تهیه کننده وهم سرمایه گذار کار بود و با توجه به اینکه پیشنهاد ساخت فیلم را نیز ایشان داد، از قبل آماده بود و نیاز به کمک از جانب کسی نداشت و با سرمایه شخصی فیلم ساخته شد.نکته جالب این است که آقای عامریان در برزیل یک شبکه تلویزیونی دارد. من به مدیریت و درایت ایشان غبطه میخورم که ارزی از کشور بابت ساخت این فیلم خارج نکرد. شاید تنها مساله ای که جنبه ارزبری از داخل داشت، بلیتهای هواپیما بود.الباقی هزینههای آنجا در واقع ارزی بود که درهمان برزیل و از کارکرد ایشان تامین میشد. همچنین درشرایط اقتصادی کنونی که مردم با آن مواجه اند، گاهی شاهد خیانت حتی درحوزه فرهنگ وسینما هستیم که ارز بری بی دلیل انجام می دهند. کارهایی مانند خرید فیلم خارجی برای جشنواره ها به صورت بی رویه که هیچوقت آن ها را اکران نمی کنند. سختی دیگر، هماهنگی بازیگران برزیلی با بازیگران ایرانی بود.چون هیچکدام زبان یکدیگر رامتوجه نمی شدندوهمزمان بایدحین ادای دیالوگ با هم حس هم می داشتندواین سخت بود.مساله دیگراین است که فعل و فاعل ها درزبان پرتغالی بازبان مامتفاوت است، درنتیجه واکنش ها هم متفاوت می شود.این هماهنگی وایجاد تعادل کارراحتی نبود.
یکی ازمشکلاتی هم که در سینمای ایران وجود دارد، این است که برخی فیلمسازان سرمایه رابه آفریقا برده وآنجا فیلم می سازند یا با پول نفت فیلم بیارزشی می سازند.
این ها پول بیت المال است.درهر صورت برای تگزاس این اتفاق نیفتاد. ابراهیم عامریان، تهیه کننده هوشمندوآیندهداری است.من جزبرزیل در کشورهای دیگری چون افغانستان ولبنان هم کارکردم امادراین کشور با توجه به تیم تهیه خوب و پشتیبانی که آن ها از ما داشتند که حتی در فیلم هم مشهود هست به مشکل نخوردیم و در زمان خیلی کوتاه، حدود 35 جلسه فیلمبرداری را تمام کردیم. برای مثال درایران و درهمین خیابان ولیعصر اگر در یک مکان کوچک و بازه زمانی کوتاه بخواهیم فیلمبرداری انجام بدهیم، هم ما مزاحم مردم خواهیم بود و هم آن ها مزاحم ما. اما درکشور برزیل ما در خیابان سکانس های تعقیب و گریز و فرار درست لا به لای مردم داشتیم و میان کسب و کارآن ها فیلمبرداری می کردیم و در حقیقت نه مزاحم آنها بودیم و نه آنها مزاحم ما. چراکه همه چیز سرجایش بود و پلیس هم درجای لازم نظارت خود را داشت وبا ما همکاری میکرد. اما در ایران همان برخوردی که با یک سارق می شود، ممکن است با یک گروه فیلمسازی نیز بشود چون پلیس، آموزش درستی در این باره ندیده است.اگراین سازماندهی و آموزش در تمام ارگان های مسئول به درستی انجام شود، همه چیز برای همه افراد راحت خواهد بود.حتی تولیدات ماچه فرهنگی و چه تولیدات داخلی و اقتصادی به راحتی انجام میشود؛ چرا در حال حاضر در ایران تولید کننده های ما همیشه ضررمیکنند؟ به دلیل همین شرایط است، انگار تنها در حرف و شعار کالای ملی حمایت می شود امادرعمل کالای خارجی خریداری می شود.
صحنههای تعقیب وگریز ازنقاط قوت کاربود حتی جایی خواندم که آقای عامری گفته بودند تلاش برای نزدیک شدن کار به سینمای هالیوود است.این شرایط به خاطر امکانات کشور برزیل بود؟
امکانات برزیل گاهی محدود هم بود؛چراکه هزینه وسایل چهار برابر ایران است .شایداگروسایل راازایران می بردیم، هزینه لوازم فیلمبرداری کمتر می شد.بنابراین مجبورشدیم با ابزارمحدودتری کارراانجام دهیم.اماچیزی که کار را در صحنه های خاص پیش می برد، نظامی بود که براساس قانون چیده شده و اجرا می شد.این قانون برای مثال همان قدربرای یک کارگر شهرداری لازم الاجرا بود که برای معاون رییسجمهورهم بود.امادر سینمای ایران اینگونه نیست.قانون برای فیلم های مختلف به شکلهای مختلف تعریف میشود.درست ابتدای سال یک آیین نامه نوشته میشوداماحتی نگارنده های آن رعایتش نمیکنندوخودناقض آیین نامه ای می شوند که خود نوشتهاند.در نهایت آیین نامه برای بعضی فیلم ها اجرا و برای بعضی نمی شود.برای انتخاب فیلم های نوروزی، هنوزهم گله دارم و می گویم که مدیون ما هستند؛ به این دلیل که انگارسند اکران نوروزی به نام چند فیلمسازخاص ثبت شده است.جالب اینجاست که بسیاری از فیلم های نوروزامسال بعد ازماساخته شدند.
زمانی که متقاضی مشترک و ژانریکی است، اولویت با فیلمی است که زودتر سرمایه گذاری کرده است.اگرتگزاس در فیلم های نوروزی بود، اکران دو وضعیت بهتری داشت چون فیلم مفرح است.تگزاس برای تفریحات نوروزی بود درست است که فیلم به مهاجرت های بی منطق و بی حساب نقدمیکنداما درواقع فیلم به جهت سرگرم کننده بودن، مناسب نوروز بود.من اگر یک درصد احتمال می دادم که فیلم نوروز اکران نمی شود، شاید ساختار فیلم را کمی سنگینتر می کردم. اینها تمامش نقض همان آیین نامههاست.راحتی کار برزیل به این جهت بود که انتظامات آنجا با ما همکاری میکرد تا زمانی که مزاحم کسی نمیشدیم و در صورت مشکل خودمان باید رضایت شاکی راجلب می کردیم که آن حمایت وهمکاری استمرار پیدا کند.وقتی قانون اجرا شود، من به راحتی درخیابان سکانس تعقیب وگریز را انجام میدهم ومشکلی پیش نمی آید.
می توان گفت که قانون آنجا برای کسی توصیهپذیر نیست.همینطور است؟
بله.چون قانون وجود دارد، شماتکلیفت مشخص است.امااینجا چون قانون نیست برای لحظه به لحظه کار تنش وجود دارد.گاهی توقعات هم بیشتر می شود.برای مثال عدهای میگویندرقیب من از چیزهای غیر قانونی استفاده می کند، چرا من نکنم.شما دررسانه ملی هم شاهد این مساله هستید.برای مثال فیلم آقای حاتمی کیا بسیار خوب است اما چرا اکثریت با آن موضع دارند؟ چون می بینند که بی عدالتی نسبت به تبلیغ فیلم وجود دارد وگرنه فیلم به لحاظ ساخت فیلم خوبی است وباید برای آن تبلیغ شوداماعادلانه یعنی اگردو تبلیغ سهم فیلم ایشان می شود، حداقل یک تبلیغ به فیلم های دیگرنیز برسد.
مساله دیگراین است که اگر به وقت شام راکسی غیر ازآقای حاتمی کیا کار می کرد، با چندین سانسور همراه می شد.
من قضاوتی راجع به ایشان نمی کنم، نقد هایی وارد است اما فیلم را دوست دارم.
منظوراین است که فیلم، فیلم طعنه دار و گزندهای است و بایدسانسور می شد اما مساله اینجاست که در اسامی که قانون منتشر کرد، چند اسم مدام دراکران نوروز تکرار می شوند.
خب این ها دین ایجادمی کند. ببینیدوقتی شمادریک آپارتمان زندگی می کنید، یک چیزهایی جزومشاعات است وبهتر است این مشاعات درست و برای همه قابل استفاده باشد.اگر من ابزارو امکانات را در جایی بگذارم که دیگران نتوانند از آن استفاده کنند، ظلم ایجاد می شود.
آقای اطیابی شما در زمره کارگردانانی هستید که با تهیه کنندگی کار خود را آغاز کردید واین رفت و برگشت شما برخلاف عده ای دیگر که واکنش های منفی داشته، موفقیت آمیز بوده است.نکته جالب اینجاست در کارهایی که خودتان تهیه کردید یا تهیهکننده داشتید، همیشه با بخش خصوصی کار کردید و این نکته مهمی است.
طبق آمار فارابی، من در هیچ کدام از فیلم هایم حمایت فارابی را نداشتم.
این اصرار برای کار در بخش خصوصی دلیل خاصی دارد؟
ببینیدواژه بیت المال واژه مهمی است و برخورد کردن با آن برای من سخت است.من دو سال پیش فیلمی به نام ماهگرفتگی ساختم که با بودجه دولتی بود.اما امروز اگر به آن بودجه نگاه کنید، مبلغ خنده داری است.مبلغ یک میلیاردوسیصدهزارتومان به طور حدودی صفرتاصدهزینههای فیلم بود و می توان گفت من کمترین میزان دستمزد را در فیلم هایی که تا حالا کار کردم از همان فیلم دریافت کردم و چون بیت المال بود، هیچوقت به درآمدش فکر نکردم.نگاهی داشتم و می خواستم آن را پیاده کنم.فیلم همانطورکه میخواستم ساخته شد اما با دردسرهایی نیز همراه بود اما با نگاه مستقل خودم ساخته شد.
چرا هیچوقت اکران نشد؟
دلیل اکران نشدن فیلم خود من هستم.چون من این فیلم را ساختم که قبل از انتخابات نمایش داده شود.تمام کارهایش هم انجام شده بود اما لحظه آخر وزارت ارشاد جلوی پروانه نمایش را گرفت تا اکران نشود.واکنش من هم این بود که فیلم را تا انتخابات بعدی نگه دارم.
اصرارتان برای اکران در این زمان خاص دلیل مشخصی دارد؟
چون ماجرای فیلم برای قبل ازانتخابات است.به هرحال به نظرفیلمسازهم باید احترامی گذاشته شود.خاطرم هست فیلم موافق و مخالفان بسیاری داشت و مشخص نبود فیلم کدام نقطه ایستاده است.دو طرف جناح های سیاسی وتندروهای کشورکه متاسفانه نیروی مخرب بینشان زیاد شده، فیلم رابه خودشان گرفتندودرست هم گرفتند. اصلاهم ناراحت نیستم.در همان مصاحبه های جشنواره نیزگفتم که تندروهای جناحهای مختلف از فیلم ناراضی اند. خدا از فیلم راضی باشد، کافی است.خیلی از رسانه ها به این اتکا کردند که فیلم ضعیف است اما حداقل ماه گرفتگی کاری نکرد که هیچکدامشان سالن را ترک کنند.به هر حال اتفاقاتی در آن بازه افتاد که تلخ بود.گروههایی ضررکردند. ازهرطیفی خانوادههایی جوانانشان را ازدست دادند.این مهم نیست که جوانی گمراه شده اما وقتی از بین می رود، همه ما مسئولیم.ازطرفی بابت همین نظام خون داده شده است.این نظام به خاطر اتفاقاتی مظلوم شد وقتی هم نقد می کنیم ومی گوییم شرایط کشور را در نظر بگیرید، جناح ها سعی می کنند با فحاشی کشور را به هم بریزند.
در مورد سینمای جنگ هم اظهار نظری کردید که جالب بود؛ اینکه فیلم های حوزه های جنگ مولفههای فروش ندارند و بهتر است در دانشگاهها نمایش داده شوند.
طبیعی است که بخشی از سینما باید به حوزه دفاع مقدس و جنگ بپردازد.خود من هم در حوزه دفاع مقدس و هم مقاومت و بیداری اسلامی کار کردم و باید کار شود اما یک فیلم لازم است مولفه هایی نیز برای جذب مخاطب داشته باشد.مردم برای سرگرمی به سینما می روند اما در قشر دانشجویی وضع فرق می کند. برای مثال در ارتباط با تگزاس من هیچوقت نمی گویم که فیلم باید در دانشگاه نمایش داده شود یا مورد نقد و بررسی قرار بگیرد چون فیلم مفرح و جزو صنعت سینماست. اگر به سینما به عنوان صنعت نگاه میکنیم، پس حتی در حوزه دفاع مقدس نیز فیلم باید بهگونهای ساخته شود که جنبه تجاری اش هم رعایت شود.در این حوزه به نظرم فعالیت های خوبی شده اما نحوه عرضه هم درکنار مقوله تولید مهم است.
اینکه کجا و به چه شکل مخاطب پیدا کرده و با او حرف بزنیم.تاریخ یک کشور و مقاومت مردم هم مطرح است که باید ثبت شود.سینما می تواند برآیند اتفاقات یک مقطع زمانی از دید هنرمندان یک کشور باشد.
ما هرکارگردان را با یک ژانرمشخص می شناسیم اما در کارهای شما یک نوسان به خوبی حس می شود و ژانرها متفاوت است.برای مثال در کارنامه شما ریسمانی نزدیکتر از رگ را می بینیم که محصول مشترک بود و حاشیه هایی نیز داشت.همان ماجرای سیمرغ اشتباهی در جشنواره فیلم فجر.
درست است.سیمرغ جای اینکه به فیلمنامه نویس تعلق بگیرد به نویسنده رمان داده شد.درنهایت دو سیمرغ اهدا شد.چون نویسنده سیمرغ را با خود به کشورش برد و دیگر احتمال پس گرفتنش نبود.البته از نظر من سیمرغ حق هر دوی آنها بود.من موقعی که ریسمان نزدیکترازرگ را میساختم، کتابی دراختیارم قرار گرفت که چند قصه جذاب داشت.من با فضای کشور لبنان آشنا بودم به جهت تهیه فیلم قناری که دراین کشورساخته شد و همچنین همکاری که در چند پروژه دیگر داشتم.قصه های آقای عبد القدوس از نظرم بسیار نزدیک به واقعیت بود و میتوانست سوژه خوبی برای فیلم باشد.از طرف موسسه رسالات لبنان هم پیشنهاد شد که یکی از این قصه ها را بسازم.درنهایت من سه قصه انتخاب کردم و به آقای جعفرحسنی دادم که ایشان تبدیل به فیلمنامه کرد و با بازنویسی که بهشخصه انجام دادم، این فیلم ساخته شد.حین نگارش فیلمنامه، نویسنده رمان کنارما بود.او همکاری درسکانس داشت و زحمت کشید و می توان گفت که سیمرغ حقش بود.
درمیان این نوسانات که درکارنامه شما وجود دارد، خودتان کجا ایستاده اید وعلاقه تان بیشتربهکدام بخش است؟
علاقه من بیشتر فیلم کمدی و حادثه ای است.
با توجه به رفت و آمدی که بین ژانر طنز و سایر ژانرها دارید، فیلم بعدی در چه ژانری است؟
فیلم بعدی شاید اجتماعی همراه با نگاه طنز باشد.
حال اشکال این رفت و آمد چیست؟ ما کارگردانهای بسیاری داریم که این نوسان را دارند.نمونه اش مانی حقیقی است که فیلم های خوبی نیز ساخته است.
مساله اینجاست که ذهن کلاسیک فیلمبینهای ایرانی عادت کرده به اینکه هر فیلمساز را دریک ژانر خاص ببینند.
ببینید نگاه فیلمساز متفاوت است.شاید اگر فیلم تگزاس دست فیلمساز دیگری بود، فیلم ساختاربازتر و لودگی بیشتری وحتی شوخی های اروتیک هم داشت. اما تلاش من در جهتی است که فیلم را در کانون خانواده بتوان دید.اما اگردرکارنامه کاری بنده دقت کنید، یک نگاه اعتدالی را درکارهایم می بینید و آن هم اینکه همیشه حد وسط را در نظرمی گیرم.چراکه آدم ها در کنار هم نمی توانند حرفشان را راحت بزنند، اگرسفید مطلق یا سیاه مطلق باشند.اما با نگاه درستتر میتوانیم کنار یکدیگر یک رنگ ملایم و خوبی را اززندگی ارائه دهیم.خط معتدل درروابط بین آدم ها نقطه مشترک همه فیلم هاست.
بسیاری از کارگردانها حتی اگر یک فیلم را دوست نداشته باشند، میسازند که با ایجاد یک بالانس مالی بتوانند اثری را که دوست دارند،خلق کنند.در مورد شما هم این مساله صدق می کند؟
نه من به مسائل مالی فکر نمی کنم.دوست دارم ژانرهای مختلفی را تجربه کنم؛ برای مثال الان خیلی دنبال این هستم که فیلم خوبی در ژانر وحشت بسازم. ژانر سختی است اما اگر متن خوبی پیدا شود، کارخواهم کرد.
می توان گفت در سینمای ایران تنها فیلم موفقی که ایجاد تعلیق و نه ترس می کند، فیلم ماهی و گربه ساخته آقای شهرام مکری است.متاسفانه سینمای ایران در این ژانر خیلی موفق نبوده است.انشاا... فیلم آینده شما بتواند شرایط را بهتر کند.
انشاا.... شایدیک کمدی ترسناک بسازم.
می خواهم کمی به جشنواره ها بپردازم.جشنواره جهانی فیلم فجرازنظر شما چیست؟آیا واقعاجشنواره جهانی فیلم فجر است یا جشنواره منطقه ای یا جشنواره ایران و حومه؟
من به شخصه جشنواره جهانی را نه فقط به عنوان یک فیلمساز بلکه حتی به عنوان یک شهروند نیز قبول ندارم.جشنواره جهانی فیلم فجرتاامروزغیرازهزینه برای سینمای ایران ارمغان دیگری نداشته است و این رویکرد جدا کردن جشنواره فجر، نه از نظر ساختار استاندارد است و نه کار به درستی پیش میرود.ما اگرداخل کشورجشنواره میگذاریم، برای این است که فرهنگمان را معرفی کنیم.اینکار را وقتی میتوانیم درست انجام دهیم که میهمانانی که وارد کشور می شوند با سینمای ملی ایران در مقابل چند فیلم در حوزه بینالملل طرف شوند.همه جای دنیا همینطوراست.اما وقتی در جشنوارههای خارجی شرکت میکنیم،فیلمی که میفرستیم یکی است ودرحالی که آن کشور بیشتر سعی در معرفی سینمای ملی خودش دارد.وقتی شماامکان عرضه سینمای خود را در عرصه بین الملل نداشته باشید، جشنواره جهانی برگزار کردن معنی ندارد.جشنواره فجر در گذشته نقایصی داشت که میتوانست برطرف شود و پیشرفت کند.فراز و نشیب همیشه بوده اما اگر به طور کامل از بین برود، مشکل ساز است.در حال حاضر ما به طور استاندارد، نه جشنواره جهانی فجر داریم و نه جشنواره ملی فجر. جشنواره جهانی معنی ندارد.جشنواره باید ملی باشد با میهمانانی از خارج از کشور. برای مثال جشنواره کن درست است که بین المللی است اما برای کشور فرانسه است یا همان اسکار بخش ملی اولویت اول است، بعد فیلمهای غیرانگلیسی زبان از کشورهای دیگر مطرح می شوند.اماوقتی امکان نمایش فیلمهای خارجی خوب را نداریم به لحاظ سانسور و به لحاظ شرایط فرهنگی کشورمان،اصرار بر اینکه فیلم های تاریخ گذشته را حتی به زور خرید نمایش دهیم، خیلی درست نیست.
اگر میهمان هایی هم که از خارج از کشور می آیند، نتوانند با سینمای ایران ارتباط برقرار کنند، حضورشان به چه دردی می خورد؟در گذشته اگر میهمانانی در سطح بین الملل به جشنواره می آمدند، هرکدام پنج، شش فیلم ایرانی میدیدند و امکان عرضه و معرفی این فیلم ها به خارج از کشور وجود داشت.جشنواره حال حاضر کمی جنبه رفاقتی پیدا کرده، بهخصوص که امسال شاهد فیلم هایی بودیم که به درد جشنواره جهانی نمیخورد.حتی روش انتخاب هم درست نیست.
تعداد اکران فیلمهای ایرانی محدود بود.
فرض می کنیم برگزاری جشنواره مشکلی ندارد و قضاوتی هم نمیکنم اما از ریشه و اساس غلط است.مسئولان هم گاهی به سمت دیکتاتوری نظر خودشان می روند که این مراقبت میخواهد.بعضی از مدیران ما منتقدان را مخالف و دشمن میدانند.در حالیکه خوب می دانیم الان کشور در شرایطی نیست که جشنواره دوپاره داشته باشیم.ما همان جشنواره فیلم فجر را درست سازماندهی و برگزار کنیم و به استانداد نزدیک کنیم از لحاظ بومی و ملی حتی از لحاظ معماری کاربزرگی انجام دادهایم.مساله معماری نیز بسیارمهم است.مثل در کشورهند، سینما هندی است.در کشورهای عربی سینما معماری عربی دارد.حتی طراحی خیابانها،پاساژها،به سبک بومی و ملی همان کشوراست.حال ما کجا ایستادهایم؟برای مثال توریست بیاوریم که کدام جذابیت و فرهنگ را نشانشان بدهیم؟دیگر چیزی باقی نمانده ووضعیت جشنواره نیز همین است.
اشاره ای به جشنواره های کشور فرانسه کردید.این کشور برای دو جشنواره اصلی و مهم خود یعنی کن و سزار،دهها سالن سینمایی در خود کن دارد و بیشتر آن ها فقط فیلم فرانسوی نمایش می دهند.همین حالا اگر بخواهید فیلم اصغر فرهادی را که فیلم افتتاحیه نیزهست ببینید، چهارسانس بیشتر ندارد.
امیدوارم که جشنواره ملی ما دوباره به حالت قبل بازگردد.وضعیت به گونه ای است که بعد از پنج سال، بازگشت به عقب خواسته سینماگران شده است.
تهیه کنندگی را از سال 92 و بعد از افسونگر دیگر انجام ندادید.می خواهید آن را رها کنید یا ادامه می دهید؟
ادامه خواهم داد.کار با کارگردان های دیگر بسیار لذتبخش است.
نمی خواهید با فیلم اولیها همکاری داشته باشید؟
اتفاقا از این همکاری استقبال هم می کنم.اکثر کارهایم نیز با فیلم اولی ها بود.جوان ها خیلی خوب هستند.کار با آن ها روحیه من را هم بهتر می کند.
چون اتفاق دردناکی در ارتباط با فیلم اول سعیدروستایی افتاد و آن، پیدا نکردن تهیه کننده به مدت یک سال بود.
آن زمان کسی باور نمی کرد که کار در این حد موفق شود.وگرنه تهیه کننده پیدا می شد.بعضی قصه ها در متن و اجرا تفاوت دارند.
این روزها حضور تهیه کننده ای مثل اوج سروصدای بسیاری به پا کرده و موافقان و مخالفان آن صف آرایی کرده اند.حاشیه قبل مربوط به حضورآقای سید محمود رضوی بود که برطرف شد اما اوج نه.شما با حضور این جنس تهیه کننده ها در سینما موافقید؟
بله موافقم.ببینید سینمایی که احزاب میسازند، سینمایی سیاسی است.حزب وقتی تشکیل میشودباید روزنامه و نویسنده داشته باشد وکتاب چاپ کند، باید فیلمسازداشته باشد،فیلم بسازد ودیدگاهای خودش را درآنها پیاده کند.حتی می تواند محصول سرگرم کننده صرف بسازد اما به نام حزب.چه اشکالی دارد؟حزبی که فیلم نسازد، حزب نیست.اما این اجازه باید به همه احزاب داده شود که درجهت منافع ملی فیلم بسازند و نه فقط عده ای خاص.مهم نگاه است.اوج هم کارهای خوبی ساخته است.مثل سوءتفاهم.فیلم فلسفه خود را دارد ،نگاه فیلمساز در آن جاری است و استقلال فیلمسازنیز درآن دیده می شود.یعنی مشخص است که موسسه تهیه کننده از قبل شناخت کسب کرده و با فیلمساز همراه شده است.
و سوال آخر هم به فیلم های جشنواره فجر بازمی گردد. کدام فیلم جشنواره را بیشتر ازهمه دوست داشتید؟
فیلم هومن سیدی،مغزهای کوچک زنگ زده، به نظرم فیلم خوبی از آب در آمده بود.