ماجرای گریه مهزیار برای منتظران/میزان علاقه امام عصر(عج) به شیعیان

به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان به نقل از کانال تلگرامی مسجد مقدس جمکران، حجت الاسلام و المسلمین سیدحسین هاشمی نژاد با اشاره به علاقه امام زمان(عج) به شیعیان اظهار کرد: محمد بن مهزیار زمانی که امام زمان(عج) به دنیا آمده و در قنداقه بودند، خدمت امام حسن عسکری(ع) رسید و امام عصر(عج) را دید.

وی ادامه داد: امام حسن عسکری(ع) بسیار خوشحال بودند و یک انگشتر به محمد بن مهزیار هدیه دادند و وی انگشتر را از حضرت(ع) گرفت و به اهواز رفت و چندسالی گذشت و در زمان غیبت صغری به سامرا آمد.

هاشمی نژاد با بیان اینکه وی مشرف به حج شد و در طواف خانه خدا بسیار گریه کرد، افزود: دلش شکست و به خدا عرضه داشت، «خداوندا! من مهدی(عج) را در قنداقه دیده ام اما چندسالی است، ایشان را ندیدم و دلم از غم در حال ترکیدن است، خدایا این شیعیان آخرالزمان چه می کشند که عمری زندگی می کنند اما حضرت(عج) را نمی بینند» یعنی محمد بن مهزیار به حال ما در طواف خانه خدا گریه کرد.

این کارشناس مذهبی با بیان اینکه بعد از اتمام طواف، فرستاده امام زمان(عج) نزد وی آمد و او را به محضر حضرت(عج) برد، گفت: محمد بن مهزیار کنار ناودان طلا رفت و امام زمان(عج) را ملاقات کرد و حضرت(عج) فرمودند: «دیدی با ما چه کردند؟ کاری کردند که ما مجبور شدیم، از نظرها غایب شویم.»

وی اضافه کرد: محمد بن مهزیار می گوید: یک لحظه به ذهنم رسید که نکند حضرت(عج) مرا خواسته اند تا انگشتری پدرشان را از من بگیرند که آقا فرمودند: «ای محمد بن مهزیار، ما اهل بیت(ع) چیزی را که به کسی دهیم، پس نمی گیریم و یک انگشتر هم من به تو هدیه می دهم.»

هاشمی نژاد گفت: امام زمان(عج) خطاب به محمد بن مهزیار فرمودند: «در طواف دلت، به حال شیعیان ما سوخت؟»، وی گفت: بله! دلم سوخت و به خدا عرضه داشتم، من که مهدی(عج) را دیده ام و در قنداقه دستش را بوسیده ام، چندسالی است که ایشان را ندیده ام، دلم از غم در حال منفجر شدن است، آقاجان! شیعیان آخرالزمان در فراق شما چه می کشند؟ که عمری زندگی می کنند، پیر می شوند، می میرند و شما را نمی بینند؟

این کارشناس مذهبی یادآور شد: امام زمان(عج) در پاسخ این جمله را فرمودند: «این شیعیان من که در آخرالزمان می آیند، مرا نمی بینند و بدون دیدن من، از دنیا می روند و به من معتقد هستند، اگر بدانند که من چقدر آنان را دوست دارم، از شوق دق می کنند و می میرند.»

پایان پیام/376