بر آجر فرش حیاط: داستانهای کوتاه
شامل چهار داستان با عناوین: بر آجر فرش حیاط / عشق، ممنوع! / زمستان بلند / چشمهایش بخشی از داستان بر آجر فرش حیاط: خیلی روشن و شفاف یادم هست که چگونه و کی این فکر غریب و نامعمول و در پنداشت دیگران لابد مسخره و مضحک به مخیله ام گره خورد و دست از...
شامل چهار داستان با عناوین:
بر آجر فرش حیاط / عشق، ممنوع! / زمستان بلند / چشمهایش
بخشی از داستان بر آجر فرش حیاط:
خیلی روشن و شفاف یادم هست که چگونه و کی این فکر غریب و نامعمول و در پنداشت دیگران لابد مسخره و مضحک به مخیله ام گره خورد و دست از سرم برنداشت اما گره خورد. گره خورده بود.
به انجام رساندنش اما پرواضح بود که روزهای مدرسه نمی توانست باشد. فقط تعطیلات تابستان میشد یا نوروز. تابستان چهارماه دیگر بود. وسوسه ام آسوده ام نمی گذاشت. نمی توانستم تا چهارماه دیگر صبوری کنم. باید تعطیلات نوروز انجامش میدادم که نزدیک بود...
بر آجر فرش حیاط / عشق، ممنوع! / زمستان بلند / چشمهایش
بخشی از داستان بر آجر فرش حیاط:
خیلی روشن و شفاف یادم هست که چگونه و کی این فکر غریب و نامعمول و در پنداشت دیگران لابد مسخره و مضحک به مخیله ام گره خورد و دست از سرم برنداشت اما گره خورد. گره خورده بود.
به انجام رساندنش اما پرواضح بود که روزهای مدرسه نمی توانست باشد. فقط تعطیلات تابستان میشد یا نوروز. تابستان چهارماه دیگر بود. وسوسه ام آسوده ام نمی گذاشت. نمی توانستم تا چهارماه دیگر صبوری کنم. باید تعطیلات نوروز انجامش میدادم که نزدیک بود...