امام خمینی (ره) هدیه‌ای الهی برای جهان اسلام و احیاگر معنویت در ادیان بود


امام خمینی (ره) هدیه‌ای الهی برای جهان اسلام و احیاگر معنویت در ادیان بود

شرکت‌کنندگان در میزگرد شبکه ماهواره‌ای «المنار» لبنان، با اشاره به این که امام(ره) دارای شناختی عمیق از تحولات جهانی و منطقه‌ای بود، تأکید کردند: شخصیت امام خمینی(ره) بالاتر از همه رهبران انقلابی پیش از خود بود و ایشان معنویت را نه تنها در اسلام بلکه در تمامی ادیان احیا کرد.

امام خمینی (ره) هدیه‌ای الهی برای جهان اسلام و احیاگر معنویت در ادیان بود

به گزارش ایکنا از لبنان، میزگرد شبکه ماهواره‎‌ای «المنار» لبنان به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی (ره) با حضور «عباس خامه‌یار»، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و «میشل نوفل»، نویسنده و روزنامه‌نگار سرشناس لبنانی که در پرواز انقلاب(از پاریس به تهران) همراه امام(ره) بود، برگزار شد.

مشروح این میزگرد را در ادامه می‌خوانید:

عباس خامه‌یار، رایزن فرهنگی ایران در لبنان:

«بسم الله الرحمن الرحیم.

درود بر شما و استاد میشل و آرزوی صحت و سلامتی برای دوست عزیز استاد طلال و درود به تمام بینندگان و به روح بلند امام درود می‌فرستیم؛ این شخصیتی که از شگفتی‌های دوران بود و برای تمام ملت‌ها آرزوی آن پیروزی را می‌کنم که همیشه امام خواستار آن بود.

در حقیقت این شخصیت، شاید ما در زبان فارسی از جمله «جامع الاطراف» برای او به‌ کار می‌بریم. اگر این عبارت عربی است اما هنگامی که می‌خواهیم از چنین شخصیت‌هایی تعریف کنیم آن را به کار می‌بریم و می‌گوییم جامع‌الاطراف یعنی شخصیتی همه‌جانبه و جامع و تمام زوایا را در بر می‌گیرد و در حقیقت در دوران ما و قرن بیستم منحصر به فرد است. این سخن، حرفی برای مصرف رسانه‌ها نبوده و از روی عاطفه گفته نشده است و کلامی نیست که بخواهیم از باب آرزو و تمنا آن را بر زبان جاری کنیم، بلکه توصیفی است که بزرگان از او کرده‌اند؛ همان کسانی که معاصر با این پدیده منحصر به فرد در قرن گذشته بودند. زمانی که می‌خوانیم و بنده نیز درباره این شخصیت‌های بزرگی که درباره ایشان سخن گفته‌اند، مطالبی نوشته‌ام؛ همان شخصیت‌های بزرگی که در حال حاضر نیز از آنها مطالبی را مشاهده می‌کنیم مانند کاردینال کاپوچی که می‌گوید: این شخصیت چگونه دین را از نو برای بشریت مطرح کرد و معنویت را بار دیگر به ادیان بازگردانید لذا او محدود به یک مذهب و یا دین مشخصی نیست؛ زمانی که سخن از نلسون ماندلا به میان می‌آید و یا سخنانش را می‌شنویم و یا می‌خوانیم، ایشان درباره این شخصیت می‌گوید که چگونه او به ما انرژی می‌بخشید و امید می‌داد برای مقابله با آپارتاید (نژادپرستی) در آن دوران در حالی که نلسون ماندلا از زندانیان معروف در تاریخ معاصر در آن زمان بود؛ و سخنان پاپ پولس دوم و دیگر شخصیت‌های بزرگ و دیگران را می‌شنویم. می‌گویند بن بلا می‌گوید که این هدیه الهی به جهان عرب و اسلام بود که اسلام و تمدن اسلامی را دوباره زنده کرد.

هنگامی که درباره شخصیتی که تمام صفات را یکجا در خود جمع کرده است، سخن می‌گوییم برخی از صفات شاید در نگاه اول به نظر می‌رسد که با یکدیگر در تناقض هستند، یعنی شخص فقیه و مرجع دینی و متبحر در علوم فقهی و آیت الله و بالاترین مرجع دینی که از دل حوزه علمیه قم و از درون حوزه نجف پدید می‌آید و سخن می‌گوید با طرح‌های سیاسی‌اش با تمام سیاستمداران چندین دهه رقابت می‌کند؛ این فردی است که مافوق دیگران بوده و کسی نمی‌تواند با آن طرح‌های سیاسی با او رقابت کند. شخصیتی که سخن از فلسفه به میان می‌آورد و همزمان عارفی دینی و آمیخته در عرفان و معنویات و وجدانیات است. در آغاز که می‌نگریم نوعی تناقض را مشاهده می‌کنیم. شخصیتی که ثروتی این چنین بزرگ را در اختیار دارد چه در سطح رسمی و چه در سطح وجوهات شرعیه، اما بسیار ساده‌زیست بود و کاخ‌های سعدآباد و نیاوران را رها می‌کند و در این اتاقی سکونت می‌کند که همه ما آن را دیده‌ایم. این امر تنها پس از انقلاب نبوده بلکه در خانه‌اش در خمین و نجف و قم و سپس به همین منوال ادامه می‌یابد.

لذا تفاوت‌های بسیاری مشاهده می‌کنیم؛ کسی که در برابر سرکش‌ترین قدرت‌های آن زمان یعنی اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا می‌ایستد، اما در برابر خانواده خود و نوه‌های خود و یاران و فرزندان مستضعف ایران زمین خود این گونه فروتن بود و بدین روش انسانی عمل می‌کرد.

«میشل نوفل»، نویسنده و روزنامه‌نگار سرشناس لبنانی:

زمانی که تصمیم گرفتیم به پاریس برویم، ذهنیتی در ما بود که پیگیری کنیم و البته تمام پیش‌بینی‌ها و خبرها حول محور بازگشت امام دور می‌زد. یعنی امام در پاریس و نزد فرانسوی‌هاست و البته پس از نجف و قبل از آن ترکیه که در تبعید به سر می‌برد و دو ایستگاهی پیش از ایستگاه پاریس بودند، لذا به پاریس آمد چرا که نیت بازگشت به ایران را داشت. یعنی در سطح داخلی مسائل آماده شده‌اند، یعنی پس از دو سال تمام شهرهای بزرگ و حتی روستاها با انقلاب مردمی و جنبش‌های مردمی به طور کامل آزاد شدند و البته پیرامون امام شورای انقلاب حضور داشت و بخشی از آنها نیز با ایشان در پاریس حضور داشتند. لذا این ذهنیت برای ما بود که ما آنجا می‌رویم که با او بازگردیم و مسیر بازگشت را همراهی کنیم و او بازخواهد گشت تا پیروزی انقلاب را اعلام کند. یعنی تردیدی نداشتیم که بازگشت ایشان پیروزی انقلاب را قطعی خواهد کرد.

امام خمینی (ره) هدیه‌ای الهی برای جهان اسلام و احیاگر معنویت در ادیان بود

در غرب پاریس در نوفل لوشاتو، رفتار متواضعانه امام مرا به خود جلب کرد، که چگونه با مردم سخن می‌گوید و چگونه از خانه بیرون می آید. در محل اقامت ایشان باغ کوچکی بود و درخت سیبی قرار داشت، در روزهای آفتابی خارج می‌شدند و با آرامش تمام به درخت سیب تکیه می‌زدند. شفافیت و روشنی در شخصیت او نمایان بود، آگاه بود و می‌دانست که کجا می‌رود و چه می‌خواهد؛ مصمم و با اراده قوی بود، اراده‌ای قوی تر از آهن داشت، این برداشت‌هایی بود که از او می‌شد دید.

با این رفتار ما را به یاد رهبران پیشین قبل از خود می‌انداخت، رهبران و فرماندهانی انقلابی که جنگ‌های قرن نوزدهم را رهبری کردند. مانند عبدالقادر الجزایری که انقلاب الجزایر را در آغاز استعمار فرانسه بر الجزایر رهبری کرد و امام شامل الداغستانی که در قفقاز با استعمار روس جنگید و پس از آن هر دوی این رهبران در کانال سوئز با یکدیگر ملاقات کردند، بنده تصویری دارم که هر دوی این شخصیت‌ها را در کنار یکدیگر جمع کرده است، این افراد فرزندان دوران خود بوده‌اند.

همچنین می‌توان به انقلاب «المهدیه» در سودان اشاره کنیم، محمد احمد که انقلاب المهدیه را در سودان بر ضد (استعمار) انگلیس رهبری کرد، نوعی تقلید در رهبران انقلابی که دارای شخصیتی مستقل بوده و برای تحقق اهدافشان پافشاری می‌کردند وجود دارد.

اما تفاوت آنها با امام خمینی در این است که امام خمینی فرزند زمان خود و دوران خود بود و موضع خود را (به دقت) ارزیابی کرد، امام مجموعه‌ای از نمایندگان، یاران و پیروانی داشتند، این افراد با پیگیری‌های مستمر اطلاعات لازم را به ایشان می‌دادند و آنها ارتباط شدید با اوضاع جاری در متن جامعه را داشتند و ایشان برای هر اقدام و حرکتی در جامعه آن زمان ایران محاسبات دقیقی را انجام می‌داد. او ساختار جهان را شناخته بود، او توانست در دوران جنگ سرد تصمیم خود را بگیرد. در دورانی که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در منازعه شدیدی قرار داشتند، فهمید که چگونه تصمیم بگیرد و چگونه انقلاب را به پیروزی برساند، ایشان تصمیم خود را با شناخت و معرفت از زمان خود و بر اساس نظریه و مفهوم، یعنی مفهوم توازن منفی یا همان نه شرقی و نه غربی اتخاذ کرد و این نظریه در شکستن این توازن بین‌المللی و دو قطبی بودن آن زمان به شدت تأثیرگذار بود.

من امام را فرزند زمان و دوران خود می‌بینم و ارتباط بسیار قوی با جامعه ایران و پتانسیل جامعه ایرانی آن زمان داشت. با پشتوانه‌ای قوی از فرهنگ که همان فرهنگ تشیع، فرهنگ اعتراض و تجربه ائمه است، تمام این منابع، به عنوان بالابرنده در عملیاتی که او آن را رهبری می‌کرد نقش داشت.

دارا بودن هیبت یک مسئله الهی است، هیبت از درون و ناشی از روحی است که همراه انسان است و تجربه ای که با خود به همراه دارد و احترامی که دیگران برای او می‌گذارند؛ او مجتهد و مرجعی بزرگ بود و این امر بر شخصیت او که شخصیتی با کاریزمای بسیار بالا بود می‌افزود و توانایی جذب مردم را داشت. هیبت و تواضع هرگز متناقض یکدیگر نیستند، در رهبران انقلابی مانند او و به ویژه روحانیون، تواضع یک صفت اصلی است؛ مانند ساده‌زیستی و صرفه‌جویی.

در دوران جنگ تحمیلی عراق بر ایران، ما او را می‌دیدیم که روزانه چه غذایی میل می‌کنند، غذایی بسیار ساده و همزمان سالم میل می‌کردند.


عباس خامه‌یار:

در حقیقت ما که عاشق هستیم، به امام از زاویه عشق و محبتمان می‌نگریم. اما بنده از نگاه کسانی که با امام از نظر سیاسی، دینی یا عقیدتی اختلاف نظر داشتند می‌بینم‌ وتعجب می کنم، از نگاه آنها. تعجب و شگفت‌زده شدن را به هنگام دیدارشان با امام مشاهده می‌کردیم. از حالت چهره آنها متوجه آن چه در درون آنها می‌گذرد می‌شدیم. شما به آرشیو فیلم‌هایی که در اختیار دارید مراجعه کنید. دیدار شواردنادزه با امام را در آن اتاق کوچک و ساده بنگرید، زمانی که امام را دید واقعا شوکه شد و نتوانست کلام خود را ادامه دهد و او در این اتاق کوچکی بود که چهار، پنج متر بیشتر نبود. وزیر کشوری بزرگ در آن زمان، یعنی اتحاد جماهیر شوروی با آن جبروتش در آن زمان، که یکی از دو قطب جهان بود. شخصیت‌های دیگر نیز به همین منوال بودند. امام خمینی متواضع، مهربان و دلسوز بود، اما هیبت و حالت کاریزماتیک ایشان منحصر به فرد بود و همگی آن را لمس کردند. در اوج عشق و محبت مردمی بود، به حرفها کاملا گوش می‌داد و حرف کسی را قطع نمی‌کرد. تمام آداب و رسوم سخن گفتن و احترام به دیگران را رعایت می‌کرد، اما با این حال از مدح وستایش ناراحت می‌شد. به دو نمونه اشاره می‌کنم؛ زمانی که آیت الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان با هیئت همراه خود به دیدار ایشان می‌رود، وقتی از امام به شکل واقعی تمجید کرد، امام به سخنان او گوش داد و سکوت کرد و سپس به او گفت: من متأسفم، چرا که این گونه از شما انتظار نداشتم، شما بار مرا سنگین کردی، چگونه این مدح و ستایش را از من کردی؟ زیرا ایشان ستایش کردن و تمجید کردن را دوست نداشتند. فخر الدین حجازی که خطیب و ادیب بزرگی بود و در زمان شاه به مسئله فلسطین توجه ویژه‌ای داشت، نماینده اول مردم تهران در مجلس نیز بود، زمانی که سخن گفت و با شعر خود از امام ستایش کرد، امام ناراحت شدند و به او فرمودند: از شما انتظار چنین سخنی را نداشتم. به من خدمتگذار بگویید بهتر است تا رهبرم بخوانید.

امام خمینی (ره) هدیه‌ای الهی برای جهان اسلام و احیاگر معنویت در ادیان بود

هنگامی که در حسینیه (حسینیه جماران محل دیدار مردمی با امام) مردم و بسیجیان و علاقمندان به امام حاضر می‌شدند، زمانی که ایشان وارد می‌شدند و مردم شعار سر می‌دادند که ما همه سرباز توییم خمینی گوش به فرمان توییم خمینی، به آنها می‌فرمود: نه شما سرباز من هستید و نه من سرباز شما هستم بلکه همگی سربازان خداوند هستیم.

این شخصیت با این هیبت، بسیار متواضع بود و شاید اگر بخواهیم که آن را تفسیر کنیم می‌توانیم بگوییم که مؤمن با نور خدا می‌نگرد و این امر در تمام موارد و موضع‌گیری‌های شخصیت امام منطبق بود.

میشل نوفل:

چهره امام همیشه نورانی بود، به یاد دارم که امام و همرانش در گوشه‌ای از هواپیما بودند و ما روزنامه‌نگاران در گوشه دیگر قرار داشتیم، سکوت شدیدی درون هواپیما حاکم بود و نوعی نگرانی وجود داشت و نمی‌دانستیم آیا هواپیما می‌تواند بر زمین بنشیند یا خیر؟ ناگهان یکی از همراهان امام، آمد و گفت که امام نماز خود را بجای آوردند و می‌خواهند با شما صحبت کنند. امام آمد، او با تمام سادگی و بسیار راحت آمد تا به ما اطمینان دهد. در آن لحظات، هواپیما در آسمان ایران پرواز می‌کرد، ایشان آمدند و گفتند: از هیچ چیز نترسید، همه چیز بر وفق مراد پیش می‌رود. چرا که احساس کرد نیاز دارد تا با ما سخن بگوید. اگر رهبر یا فرمانده دیگری در سطح ایشان در جهان بود، هرگز چنین اقدامی نمی‌کرد.

به یاد دارم زمانی که در فرودگاه پیاده شدیم و وارد سالن تشریفات شدیم که از سوی کمیته‌های مردمی و بخش‌های دیگر کشور تبدیل به سالن استقبال از امام شده بود، در آن زمان انقلاب پیروز شده بود، و همه شعار می‌دادند. امام آرام بود، گویی که فکرش متمرکز چیز دیگر و هدف اصلی بود.

مسئله دیگری که هرگز فراموش نمی‌کنم این بود که هنگامی که در دوران جنگ تحمیلی برای مصاحبه نزد امام رفتیم، چگونه با فرزندان و خانواده و افراد نزدیک به خود در خانه رفتار می‌کرد. در مکانی دور از دیگران و یا بالاتر از دیگران نمی‌نشست، بلکه بر روی زمین می‌نشست. مسئله مهم دیگر مستقل بودن امام است، امام پس از آن که اطلاعات را به طور کامل جمع‌آوری می‌کردند، به تنهایی تمصمیمات خود را اتخاذ می‌کردند. او امامی مستقل به تمام معنی کلمه بود.

عباس خامه‌یار:

ابتدا درباره آن چه که آقای میشل نوفل گفتند اشاره خواهم کرد و سپس درباره تصمیمات کلیدی در مراحل حساس اتخاذ شده مطالبی خواهم گفت. امام خمینی آرام بودند. در پایان وصیت‌نامه سیاسی الهی خود، ایشان فرمودند که با دلی آرام و قلبی مطمئن می‌روند. این همان صفت غالب در امام بود اما معمولا قسم نمی‌خوردند، یکبار سوگند یاد کردند و گفتند: به خدا قسم در طول زندگی خود از احدی نترسیدم و از کسی جز خدا نمی‌ترسم، حتی در شبی که مرا به تهران و بازداشتگاه می‌بردند (سازمان اطلاعات دوران شاه) و مرا نیمه شب از خانه بردند، در آن زمان ودر میان راه من به کسانی که آمده بودند اطمینان و آرامش می‌دادم که نترسند و نهراسند.

امام در 21 بهمن یعنی یک روز پیش از پیرو‍زی انقلاب اسلامی و این ایستگاه مهمتر بود، زمانی که از سوی ژنرال رحیمی فرمانده نظامی تهران تصمیم به کودتای نظامی گرفته بودند، مرحوم هاشمی رفسنجانی به همراه یکی از شخصیت‌هایی که شهید شدند یعنی آیت الله محلاتی نزد امام آمد تا امام را قانع کنند که به مکانی امن در پشت مدرسه علوی منتقل شوند تا از خطر شبیخون نظامی احتمالی رژیم در امان باشند، امام نرفت و نتوانستند ایشان را قانع کنند و فرمود: اگر شما می‌ترسید خودتان به آنجا بروید، من از جای خود هرگز تکان نخواهم خورد. این آرامش تا واپسین لحظات عمر ایشان وجود داشت و وصیت خود را نیز با همین عبارت به پایان رساند.

اما در خصوص ایستگاه‌های دیگر تصمیم‌گیری سرنوشت‌ساز باید تأکید کنم تمام تصمیماتی که امام اتخاذ کردند همگی سخت و نقطه عطف بود و بنده به سرعت به برخی از آنها اشاره می‌کنم.

تصمیم اول: زمانی که تصمیم گرفتند که از عراق و نجف خارج شوند، با هیچ طرف و کشوری هماهنگی نشده بود، اما خودشان تصمیم گرفتند که از عراق خارج شوند و به کویت رفتند اما دولت کویت در آن زمان مانع ورود ایشان شد. سپس مجبور شدند که بگویند: من از پایتختی به پایتخت دیگر می‌روم تا به وطنم بازگردم، این تصمیمی بزرگ وسرنوشت‌ساز برای بازگشت به وطن و رهبری ملت بود. ایشان قصد ماندن در پاریس و یا کشور دیگری را نداشتند، بلکه فرمودند از فرودگاهی به فرودگاه دیگر، یعنی به تمام فرودگاه‌های دنیا می‌روم تا این که بتوانم بالاخره به کشورم بازگردم، این تصمیمی سرنوشت‌ساز بود، ایشان می‌دانست که سرانجام کار به کجا منتهی خواهد شد.

تصمیم مهم دوم: تصمیم بازگشت با همان پرواز بود. حکومت نظامی در کشور برقرار بود و بختیار نخست‌وزیر وقت بود، حکومت نظامی بود و فرودگاه‌ها همه بسته شده بودند و بختیار تهدید کرده بود که اجازه فرود به هیچ هواپیمایی نخواهد داد مگر آن که پیش از فرود هواپیما هماهنگی لازم صورت گرفته شده باشد. یعنی برای رسیدن هواپیما به ایران باید با رژیم هماهنگ می‌شد. دوستان و نزدیکان امام به ایشان توصیه کردند که سفر خود را به عقب بیاندازد، امام فرمودند: من در همین زمان و با همین پرواز سفر خواهم کرد. این تصمیم سختی بود و ما نتیجه را دریافتیم، حتی ایشان در پاریس نیز برنامه خود را اعلام کردند، که به طور مثال چه زمانی می‌رسند و کجا مستقر خواهند شد و چه زمانی به جلوی دانشگاه تهران توقف خواهند کرد تا قدردان دانشجویان دانشگاه باشند که این انقلاب را با قدرت همراهی کردند.

سپس وقتی ایشان به بهشت زهرا رفتند، می‌دانست که دقیقا چه می‌خواهد بگوید، و آن سخنرانی تاریخی را ایراد کرد و گفت: من به وسیله این مردم تو دهن این دولت می‌زنم و دولت جدیدی را معرفی می‌کنم.

تصمیم دیگری که گرفتند، حمله به سفارت آمریکا و لانه جاسوسی از سوی دانشجویان و گروگان‌گیری جاسوسان‌ آمریکایی بود. حمایت از دانشجویان در این تصمیم‌گیری روشن بود، برخی نسبت به این اقدام نگران بودند، چرا که آمریکا قدرت بزرگی بود و چگونه می‌توان به او حمله کرد. امام در آن زمان فرمود: تسخیر لانه جاسوسی انقلاب دوم است و بزرگتر از انقلاب اول.

ما در آستانه شهادت شهید چمران قرار داریم، شهید چمران درباره این تصمیمات سخن می‌گوید. تصمیم دفاع و ادامه مدیریت دفاع مقدس؛ زمانی که شهید چمران در پاوه بود، اگر پیام شبانه امام نبود کل آن منطقه سقوط می‌کرد.

تصمیم مهم دیگر که به نظرم مهمتر بود، تصمیم روز 21 بهمن یعنی یک روز پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود، زمانی که ژنرال رحیمی فرمانده حکومت نظامی تهران و ژنرال هایزر نمایند عالی آمریکا تصمیم به بازداشت تمام رهبران و سپس تبعید آنها به خارج از تهران و کشتن برخی از آنها را گرفتند، همان گونه که پس از انقلاب مصدق کردند و رژیم را دوباره سرکار بیاورند و شاه را بازگردانند.

این تصمیم قطعی بود و همه نگران جان امام بودند، و به ایشان توصیه کردند که از مدرسه علوی بیرون برود، امام آن بیانیه مشهور کوتاه را صادر فرمودند و گفتند: همه مردم در خیابان‌ها بمانند، لذا عموم مردم در خیابان‌ها ماندند ومانع حرکت تانک‌ها شدند و کودتا را ناکام گذاشتند. این سخت‌ترین تصمیم ایشان بود.

هفده هزار عملیات ترور در دوره‌های مختلف انجام شد و رهبر معظم انقلاب می‌گفتند: همه ما در شرایط سخت و بحران‌ها به امام پناه می‌آوردیم و از قدرت و عزم و آرامش امام الهام می‌گرفتیم. امام تنها فردی بود که به همه اطمینان و آرامش می‌داد.

تصمیم آخر که مادر همه تصمیم‌ها به شمار می‌رود و ما شاهد نتایج دیگر آن نیز بودیم، تصمیم دردناکی بود که ایشان فرمودند من هر آن چه که دارم و آبرویم را با خداوند عزو جل معامله می‌کنم، که همان قطعنامه 598 سازمان ملل متحد درباره آتش بس و توقف جنگ بود و امام آن را به مثابه نوشیدن زهر توصیف کردند. اما حوادثی که پس از این تصمیم رخ داد، مانند حمله صدام به کویت و حوادث سیاسی که منطقه شاهد آن بود و تاکنون ما شاهد آن در محور مقاومت و در این جبهه متکامل هستیم. حال در می‌یابیم که این تصمیم چه معنا و نتایجی را به‌ دنبال داشت.

میشل نوفل:

وقتی به اوضاع ایران و اوضاع انقلاب در ایران و نیز به ملت ایران نظری بیافکنیم، خواهیم دید که ملت ایران پتانسیل بالایی دارد، انقلابی که ملت ایجاد کرد و جنگی که با آن روبرو شد، انتظار می‌رفت که این جنگ این پتانسیل را از بین ببرد، تا این پتانسیل اوضاع را در منطقه بر هم نریزد. اما ملت ایران و به لطف جان‌فشانی‌هایش توانست از تمام این مسائل عبور کند. بنده با در نظر گرفتن رهبری امام و دریافت او از شرایط و اوضاع، می‌بینیم که ارتباط عمیقی با ملت داشتند. شبکه‌ها و زیرساخت‌هایی وجود داشت که با نمایندگان امام در ارتباط بود و پتانسیل بزرگی وجود داشت که همان پتانسیل و انرژی ملت ایران بود. به طور مثال زمانی که عملیات تسخیر سفارت آمریکا انجام شد، رفتار مردم و شور و شوقی که داشتند را مشاهده می‌کنیم. یا زمانی که سفارت اسرائیل را گرفتند، حمایت مردم و آمادگی آنها برای جان‌فشانی و پرداخت هزینه را می‌بینیم که امری بسیار شگفت‌انگیز است. این همان نقطه تفاوت است که بفهمیم ایران به عنوان قطب منطقه چه رفتار متفاوتی دارد، یعنی چرا ایران قطب منطقه به شمار می‌رود و رفتارش متفاوت است. زیرا ملت از او حمایت کرده و همراهی می‌کند.

از همان نخستین باری که امام بازداشت و به تبعید شد، انتفاضه‌ها مستمر بود خواه میان قشر روحانی و غیر آنها؛ یک پتانسیل اجتماعی و سیاسی بزرگی در ایران وجود داشت.

به نظرم زمانی که ما رهبری بزرگ داشته باشیم، رهبری که تلاش می‌کند تا از سلطه خارج شود و مستقل شود، از صفات این گونه رهبری این است که تصمیم‌های سخت و سرنوشت‌سازی را اتخاذ کند و خود را به خطر اندازد و اگر ریسک نکند، حتی ممکن است بعضی اوقات هزینه این ریسک کردن بسیار سنگین هم باشد. شما می‌آیی و جمهوری اسلامی را در جامعه جهانی و منطقه اعلام می‌کنی در حالی که زیر ساخت لازم برای پذیرش این عملیات را نداری، امری بسیار سخت است. امام ممنوعیت‌ها را شکست، در زمانی که سیاستمداران در منطقه با روس‌ها به‌خاطر مقابله با آمریکا هم‌پیمان شده بودند، امام می‌آید و می‌گوید: نه اتحاد شوروی و نه آمریکا. لذا این امر شکستن هر آن چیزی بود که در آن زمان حاکمیت داشت. و از نظر سیاسی هزینه سنگینی داشت.

عباس خامه‌یار:

به یک نکته بسیار مهم اشاره می‌کنم، و آن این که امام با شدت و قدرت تمام در برابر انحلال ارتش ایران ایستادند. ارتش ایران آن زمان برای مدت طولانی در برابر ملت ایران و بر ضد آنها ایستاده بودند و بسیاری از فرزندان این ملت را کشته بودند. تمام احزاب کمونیستی و غیر کمونیستی همگی خواستار انحلال ارتش بودند، همان گونه که آمریکا در عراق انجام داد. تنها امام و با نگاه عمیق و رفتار سیاسی خود در برابر این شعار ایستاد و سپس برای تحول ارتش تلاش کرد و توانست پس از ماه‌ها در برابر تجاوز رژیم همسایه‌اش که با حمایت آمریکا صورت گرفت بایستد.

این امر ناشی از اندیشه ژرف سیاسی امام و نتیجه باور ایشان به نظریه ولایت فقیه می‌باشد، اساس این نظریه عدم جدایی دین از سیاست است و نکته دوم و مهمتر، مشارکت قانونی حاکم و نظام است و این همان اتفاقی است که در انتخابات روز اربعین رخ داد و امام بر اسلامی بودن جمهوری تاکید داشتند. همه به او سفارش کردند که دولت اسلامی یا حکومت اسلامی و دیگران نیز جمهوری دموکراتیک را نام‌گذاری کرده بودند. امام فرمود: جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد؛ اسلام یعنی عدالت و مساوات.

امام خمینی (ره) هدیه‌ای الهی برای جهان اسلام و احیاگر معنویت در ادیان بود

میشل نوفل:

درباره این نکته می‌خواهم بر روی مسئله فلسطین تأکید کنم. این که چگونه امام همیشه فلسطین را مد نظر خود داشت و چگونه سیاست رویارویی با رژیم صهیونیستی و صهیونیست‌ها را اتخاذ کرد به این اعتبار که محور اصلی در سیاست ایران و هویت ایران در منطقه به شمار می‌رود.

عباس خامه‌یار:

مسئله فلسطین، محور اصلی نزد امام خمینی به شمار می‌رفت ویک راهبرد استراژیک برای ایشان است. من بارها گفته‌ام و هم اکنون نیز در این برنامه می‌گویم، امام در سخنان مشهور خود پیش از پانزدهم خرداد و پیش از آن که در همان روز بازداشت شوند، سخنانش بر ضد استبداد و دیکتاتوری شاه بود و در آن سخنرانی تاریخی هیجده بار نام اسرائیل و پانزده بار نام شاه را برد. امام تمام مشکلات را ناشی از وجود اسرائیل می‌دانست و این که ارتباطی میان استبداد و استعمار وجود دارد و نمی‌توان این ارتباط را از یکدیگر جدا کرد. ایشان اشغال مناطق و کشورهای اسلامی را توسط اسرائیل، پروژه توسعه‌طلبانه و سلطه‌گرانه واستعماری می‌دانست وبه شدت با آن به مبارزه برخواست.

انتهای پیام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه گوناگون

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اگر سود سهام عدالت دریافت نمی‌کنید بخوانید