عبدالله! به تمامی آرمانها پشت کردی


به دکتر عبدالله عبدالله! «طالبان پدران اقوام افغانستان را کشته‌اند. طالبان پدر تاجیکان، احمدشاه مسعود را کشته‌اند. طالبان پدر هزاره‌ها، عبدالعلی مزاری را کشته‌اند. طالبان پدر اوزبیک‌ها، مطلب‌بیک را کشته‌اند. طالبان ده‌ها قهرمان و...

به دکتر عبدالله عبدالله!
«طالبان پدران اقوام افغانستان را کشته‌اند. طالبان پدر تاجیکان، احمدشاه مسعود را کشته‌اند. طالبان پدر هزاره‌ها، عبدالعلی مزاری را کشته‌اند. طالبان پدر اوزبیک‌ها، مطلب‌بیک را کشته‌اند. طالبان ده‌ها قهرمان و نامدار ما را کشته‌اند. مصطفی کاظمی، داوود داوود، سیدخیلی، شاه‌جهان نوری، عبدالقدیر و... را کشته‌اند. طالبان کسی را کشته‌اند که تو از فیض رفاقت و یاری او امروز شناخته می‌شوی. طالبان یاران، همراهان و هم‌سنگران ترا کشته‌اند، می‌خواهم بپرسم در مذاکرات صلح اگر خون این‌ها را در یک پلۀ ترازو بگذاریم، به هیچ عنوان تو از آن دفاع کرده نمی‌توانی، چون در این خصوص آمریکایی‌ها چیزی را که بخواهند عملی خواهند کرد»

اردوگاه سیاسی «ثبات و هم‌گرایی» در رویکرد کلان سیاسی خود، راجع به صلح نیز برنامه داشت. کسانی که با طالب دشمنی و جنگ کرده بودند، همه در اطراف تیم سیاسی ثبات و هم‌گرایی گِرد آمده بودند. البته بسیار طبیعی بود که مذاکره‌یی هم اگر با طالب می‌شد، کسانی روی آن میز می‌نشست که با طالب مشکل داشتند. از منظر من آقای اشرف‌غنی احمدزی، نه تنها که با طالب مشکلی نداشت؛ همان پروسۀ طالب‌پروری آقای کرزی را در زیر پوست حاکمیت مثل سایه تقویت کرد. از لابی‌گری او در رسانه‌های بین‌المللی تا اعتراض آن نسبت به زندانی شدن قوم خاص در پایگاه بگرام، همه روایت از هم‌سویی و هم‌فکری طالبانیسم دارد.

حکمتیار نیز با اعتماد به ریشه‌های عمیق قومی اشرف‌غنی تسلیم حکومت افغانستان شد تا راه برای پیوستن و آبرو بخشیدن به یک گروه سیاه و خون‌خوار هموار شود. چرا که موش لابراتواری آمریکا کارآمد بیش‌تر از این نداشت و آمریکایی‌ها مجبور بودند که به نحوی از انحا مصارف خود را از دوجبهه به یک جبهه واحد تنزیل دهند. در چنین موقعیت حساس و تاریخی، ضرورت شامل شدن در متن حقوقی قانون اساسی یکی از خواست‌های عمیق و استراتژیک سیاسی ما -ضدطالبان- بود. بایست از یک مجرای حقوقی، آوردن و شامل کردن گروه طالبان را به خوان سیاسی مدیریت می‌کردیم و از جایگاه با صلاحیت یا حداقل صلاحیت برابر؛ در این پروسه نقش می‌داشتیم. اما متأسفانه بنابر مصلحت و سازش معلوم‌الحال چنین کاری نشد. شما به صورت کامل از متن صلاحیت‌مدار قانون اساسی تجرید شدید و در یک ساختار فاقد صلاحیت اجرایی زیر نام «مصالحۀ ملی» که بیش‌تر به یک «جرگه» شباهت دارد، سرگرم شده‌اید. شما و اطرافیان شما، از مدتی که تصمیم به سازش گرفته‌اید، اهمیت صلح را بسیار در سطح بلند بازگو کردید تا دهان منتقدان تان برای این معامله را زیر پوشش یک واژۀ با اهمیت و پاکیزه –صلح- ببندید تا هرگونه انتقاد در این خصوص، قرار گرفتن در برابر مصالحه و جنگ‌طلبی قلم‌داد شود. حالا، اگر ما بپذیریم که صلح و مصالحه به مفهوم حقیقی یکی از نیازهای اجتماعی ماست، این پرسش‌ها را کی پاسخ می‌دهد؟:

1- تجریدشدن از ماهیت و مفهوم حقوقی قانون اساسی، با سلاحِ بدون گلوله به مصاف دشمن رفتن است. گیریم حکومت با ساز و ساخت قومی، دست و پای شورای مصالحۀ ملی را بست و امور صلح را با آب‌های زیر کاه مدیریت کرد، در شرایطی که اکثر همراهان سیاسی را از دست داده‌اید، با کدام میکانیسم و پیش‌شرط آن‌چه را که به حیث مصالحه مدیریت خواهید کرد، نتیجه مطلوب خواهد داد؟ آیا خطر این وجود ندارد که از شما به حیث نمایندۀ متخاصم طالب برای مشروعیت دادن این گروه استفاده شود؟

2- طالبان دو رییس‌جمهور افغانستان را کشته‌اند. طالبان دکتر نجیب الله و استاد برهان‌الدین ربانی را کشته‌اند. کشتن رییس‌جمهور مطابق به موازین حقوق داخلی، بین‌المللی و شرعی، یک مسأله کلان و بیرون از صلاحیت ساختارهای ساخته‌شده و بیرون آمده از توافقات سیاسی است. می‌خواهم بپرسم رویکرد کلان شورای عالی مصالحۀ ملی وقتی با طالبان روی یک میز می‌نشیند، در این خصوص چیست؟ بالفرض اگر با فشار آمریکایی‌ها این مساله ماست‌مالی شود و گروه طالبان به‌خاطر یک خوراک انتخاباتی دونالد ترامپ، با فشار سیاسی بر گرده‌های ملت ما تحمیل شوند، آیا از قضاوت تاریخ در این مورد نمی‌هراسی؟ به خانوادۀ دکتر نجیب چه خواهی گفت؟ و با کدام چشم به صورت فرزند استاد برهان الدین ربانی که دوباره شما را از آدرس جمعیت حمایت سیاسی کرد، نگاه خواهی کرد؟

3- طالبان پدران اقوام افغانستان را کشته‌اند. طالبان پدر تاجیکان، احمدشاه مسعود را کشته‌اند. طالبان پدر هزاره‌ها، عبدالعلی مزاری را کشته‌اند. طالبان پدر اوزبیک‌ها، مطلب‌بیک را کشته‌اند. طالبان ده‌ها قهرمان و نامدار ما را کشته‌اند. مصطفی کاظمی، داوود داوود، سیدخیلی، شاه‌جهان نوری، عبدالقدیر و... را کشته‌اند. طالبان کسی را کشته‌اند که تو از فیض رفاقت و یاری او امروز شناخته می‌شوی. طالبان یاران، همراهان و هم‌سنگران ترا کشته‌اند، می‌خواهم بپرسم در مذاکرات صلح اگر خون این‌ها را در یک پلۀ ترازو بگذاریم، به هیچ عنوان تو از آن دفاع کرده نمی‌توانی، چون در این خصوص آمریکایی‌ها چیزی را که بخواهند عملی خواهند کرد.

فکر نمی‌کنی پذیرفتن این مسوولیت به مراتب بزرگ‌تر از آن است که از داعیۀ سیاسی تغییرنظام و مشارکت برابر عقب نشستی؟ آیا لازم نبود که به‌جای پذیرفتن این مسئولیت کلان به تنهایی، پای تمام جناح‌های درگیر در این مساله را در مصالحۀ ملی می‌کشاندی؟ پس مطمئن باشید، تمام سنگ بدبختی طالب در پای شما شکستانده می‌شود، شما همان‌گونه که به آرمان‌فروشی سیاسی ما متهم شدید، به خون‌فروشی قهرمان‌ملی، و قهرمانان اقوام دیگر نیز متهم خواهید شد.

4- گذشته از همۀ این‌ها، طالبان پدر، مادر، خواهر، برادر و بستگان خیلی از کسانی را کشته‌اند که در چنددَور انتخابات برای شما رای داده بودند. این‌ها اگر فکر می‌کردند که شما به جای زعامت سیاسی، پروژه آمریکایی «صلح» در واقعیت مشروعیت‌بخشیدن به یک گروه جنایتکار را عهده‌دار می‌شوید، هرگز به شما رای نمی‌دادند.

شما در نگاه اکثریت مردم این سرزمین که از بنیاد با طالب مشکل دارند، یک دروغگوی به تمام معنی معرفی شده‌اید. طالب مخصوصاً در شمالی زمین سوختانده است. طالب در مناطق ما بر زنان تجاوز کرده است، طالب از خیلی جاها که تو با حمایت آنان عبدالله شده‌ای، ناموس مردم را روی شانه کرده با خود برده است، خلاصه وقتی احمدشاه مسعود در مخابره شنید که طالب با کمک پاکستانی‌ها بر زنی در سرزمین آبایی‌اش تجاوز کرده است، از اشک ریش‌هایش را تَر کرد؛ اگر تو به حیث رییس شورای عالی مصالحۀ ملی، در جنایت پروژه رسمیت‌بخشیدن به این گروه مثل یک بازیچۀ مشروعیت‌بخش عمل کنی، فردا با کدام چشم به سوی شمالی خواهی دید، و با کدام وجدان بر مزار احمدشاه مسعود برای دعا خواندن خواهی رفت؟

نجیب بارور

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه افغانستان

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


استایل ساحلی شبنم مقدمی داور صداتو!