نقد و بررسی فیلم تلقین | تأویل یک دروغ


نقد و بررسی فیلم تلقین | تأویل یک دروغ

اگر صرفاً به دنبال هیجان هایی کاذب از جلوه هایی جان گرفته از تکنولوژی هستید و صرفاً به کاراکتر های انتزاعی بسنده می‌کنید، فیلم تلقین اثر مورد علاقه شماست. در ادامه مطلب همراه گیم‌شات باشید. فیلم «تلقین» لایه های درون ذهن انسان را دست مایه موقعیت هایی مثلا دراماتیزه و اکشن می‌کند. قصد دارد از دل این موقعیت ها و صحنه سازی های کامپیوتری تلفیقی از...

اگر صرفاً به دنبال هیجان هایی کاذب از جلوه هایی جان گرفته از تکنولوژی هستید و صرفاً به کاراکتر های انتزاعی بسنده می‌کنید، فیلم تلقین اثر مورد علاقه شماست. در ادامه مطلب همراه گیم‌شات باشید.

نقد و بررسی فیلم تلقین | تأویل یک دروغنقد و بررسی فیلم تلقین | تأویل یک دروغ

فیلم «تلقین» لایه های درون ذهن انسان را دست مایه موقعیت هایی مثلا دراماتیزه و اکشن می‌کند. قصد دارد از دل این موقعیت ها و صحنه سازی های کامپیوتری تلفیقی از ژانر درام و علمی تخیلی بیرون آورد. اما در انجام آن ناتوان است. «تلقین» اساساً فیلم ناتوانی است. برای پیدا کردن خودش دست به دامن حسی کاذب از تیپ های شخصیتی اش می‌شود. عملا تنها انسانی که در فیلم می‌تواند قابل توجه باشد، شخصیت اصلی است. که «لئوناردو دی‌کاپریو» نقش آن را ایفا می‌کند. دی کاپریو ای که در آن سال به ادعای خیلی ها به فیلم تلقین و «جزیره شاتر» اعتبار بخشید. به عقیده من هم او تنها بازو های کمکی این دو فیلم است. پل های ارتباطی شخصیت اصلی ساخته نشده است. اما دی کاپریو نمایش خوبی دارد. اکت های او جنبشی است، تا بتواند شریان حس مخاطب را به آغوش بگیرد. این حس کاملا مصنوعی و تقلبی است. بازی دی کاپریو از هنر فردی و نمایشی سرچشمه می‌گیرد. کارگردان اساساً منفعل است. سعی دارد با تکنیک خودش را از منجلاب کاستی هایی که دارد بیرون بکشد.

نقد و بررسی فیلم تلقین | تأویل یک دروغنقد و بررسی فیلم تلقین | تأویل یک دروغ

همانطور که اشاره شد فیلم تلقین زنجیره ای از موقعیت هایی مثلا دراماتیک است، اما آنچه من در فیلم می‌بینم، توالی ای از تله های نمایشی برای برقراری ارتباط با مخاطب در کنار دیالوگ هایی اصطلاحاً تزئینی است، که به فیلم رنگ و لعاب می‌دهند. فیلم کلاژ سری موقعیت ها را دست مایه با روانشناسی کلام به خورد ما می‌دهد. یکی از این موقعیت ها روایت خودکشی همسر دی کاپریو است، او خود را جلو چشمان شریک زندگی اش از پنجره به پایین می‌اندازد. این حرکت او فریاد دی کاپریو و حس گمشده و به ظاهر آزرده مخاطب را به همراه دارد. این موقعیت مثلا احساس برانگیز از پایه متزلزل است، در کل فصلی باطل از فیلم است. برای دراماتیزه کردن این چنین موقعیتی به شخصیت نیاز داریم، اول پله برای برداشته شدن ساخته شدن کاراکتر است که این موقعیت ندارد، همسر دی کاپریو با بازی «ماریون کوتیار» حتی جلوه انتزاعی هم ندارد. کالبدی به جان است که کلام می‌گوید، اصلا ساخته نمی‌شود. دی کاپریو کمی جان دارد، از پس نقش خود بر می‌آید، اما شخصیت او خیلی تکامل یافته نیست، خط فکری گنگی دارد. از ساخته نشدن این شخصیت ها که صرف نظر کنیم، به رابطه این دو می‌رسیم، مولفه ای که همرنگ شخصیت ها، بی رنگ است. مخاطب غیر از کلاژ چند پلان، هیچ کلید دیگری برای راه یافتن به رابطه این دو نفر نمی یابد. رابطه ای ساخته نشده با دو شخصیت که نصفه نیمه به آنها پرداخته شده است، این رابطه نمی‌تواند برای ما موقعیتی حساس را بسازد، پس این موقعیت در فیلم جز فریاد های دی کاپریو هیچ نکته ای مثبت برای فیلم ندارد. بقیه شخصیت های فیلم دست کمی از این دو ندارند. همگی به تیپ بودن یا کمتر از آن بسنده می‌کنند.

تمام هیجان فیلم از ماهیت سبقت و آن عناصر ناخودآگاه موجود در خواب های این گروه که صرفاً جلوه های کامپیوتری است می‌آید. تمام فیلم همین است، جزئیات این فیلم، تعلق خاطری به ثابت بودن ندارند، همگی روی هوا هستند. زمانی که نه شخصیت ساخته می‌شود و موقعیت ها از پشت به فیلم خنجر می‌زنند. جزئیاتی از روانشناسی و بهره گیری از طبیعت انسان بی معنی است.
از دیالوگ ها در تقویت سیر احساس پذیری مخاطب نیز استفاده می‌شود. به طور مثال این دیالوگی که دی کاپریو می‌گوید: «ما فقط می‌تونستیم تو رویا ها با هم باشیم»، این یک خط دیالوگ اصطلاحاً خیلی طرفدار دارد، برای دسته مردمی که از عشق فقط کام تلخ آن را کشیده اند، این دیالوگ زیبا و قابل درک است، اما در نگاه سینمایی کالبدی بی جان از کلماتی است که کنار هم ردیف شده اند، کدام ما؟ مایی در فیلم دیده نمی‌شود. این زوج چگونه ارتباطی باهم داشتند؟ فیلم از پاسخ دادن به این پرسش ها عاجز است.
در نهایت اثر کریستوفر نولان همچون این آثار اخیرش، «در میان ستارگان»، «دانکرک» مجذوب تکنولوژی و جلوه های بصری است. انسان نمی‌سازد، و با نبودن انسان رابطه ای از آن هم بی معنی است، هرچقدر هم به آن پرداخته شود، معنی نمی‌دهد. نولان خود را در میان جزئیاتی همچون علم فیزیک، طبیعت انسان و کیهان گم می‌کند و می‌خواهد مخاطب را با طناب پوسیده خود به چاه ببرد. در ارزشگذاری آثار نولان «حیثیت» می‌درخشد. آن هم فقط از جانب محتوای تنومند است در غیر این صورت این فیلم هم اثر خوبی از لحاظ سینمایی نیست.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه بازی دیجیتال

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


16 شعر در مورد معلم کلاس اول؛ اشعاری زیبا و خواندنی