عکس پروفایل شعر و اشعار + شعرهای تصویری عاشقانه و با مفهوم

در این قسمت عکس های پروفایل شعر و اشعار با موضوع عاشقانه را گردآوری کرده ایم.

عکس پرفایل شعر

آن چشم ها پیش از آنکه نگاهی باشد

تماشایی ست …

احمد شاملو

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست

از بس که گره زده بهه گره حوصله را

بهمنی

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

حافظ

تو رفته ای و من تازه عاشقت شده ام

رضا کاظمی

عکس نوشته اشعار زیبا

کنار دریا

عاشق یاشی .. عاشق تر می شود

و اگر دیوانه .. دیوانه تر

این خاصیت دریاست

به همه چیز

وسعتی از جنون می بخشد …

لحظه ها می گذرد

آنچه بگذشت نمی آید باز

قصه ای هست که هرگز دیگر

نتواند شد آغاز …

سهراب سپهری

ما را همه شب نمی برد خواب

ای خفته روزگار دریاب …

سعدی

آی عشق آی عشق

چهره سرخت پیدا نیست …

احمد شاملو

عکس پروفایل اشعار شاعران بزرگ

زندگی بار گرانی ست که بر پشت پریشانی تست

کار آسانی نیست

نان در آوردن و غم خوردن و عاشق بودن

محتبی کاشانی

نیامدن هزار بهانه می خواست و آمدن یکی …

خوب بود این مردم

دانه های دلشان پیدا بود

سهراب سپهری

برگرد

من تنهایی زورم به تنهایی نمی رسد …

عکس پروفایل از شعرهای کوتاه عاشقانه

من پری کوچک غمگینی را

می شناسم

که در اقیانوس مسکن دارد

و دلش را در یک نی لبک چوبین

می نوازد آرام آرام …

فروغ فرخزاد

به تو فکر می کنم

و دلم پر می شود از تنهایی

همچون برکه ای

که به تصویر ماه

دل بسته است …

شعر عاشقانه برای همسر

و تو اهسته آهسته بلند می شود

و راه می افتی و می روی

و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود

اما آبدیده می شوی

و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی

از مقصد بی انتها نهراسی

از نرسیدن .. نهراسی

و تنها بروی و بروی و بروی

در انتظار توام

در چنان هوایی بیا

که گریز از تو ممکن نباشد …

خانه دوست کجاست؟

نرسیده به درخت

کوچه باغی است

که از خواب خدا

سبزتر است

و در آن عشق به اندازه

پرهای صداقت آبی است

سهراب سپهری

از قول من

به باران بی امان بگو:

دل اگر دل باشد

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

قطار می رود … تو می روی

تمام ایستگاه می رود

و من چقدر ساده ام .. که سال های سال

در انتظار تو .. کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام …

قیصر امین پور

عکس نوشته شعر نو عاشقانه

چقدر باید

شب باشم

تا تو ماه باشی …

از تو که حرف می زنم

همه فعل هایم ماضی اند .. حتی ماضی بعید!

ماضی خیلی خیلی بعید …

کمی نزدیک تر بنشین

دلم برای یک حال ساده تنگ شده است …

و چز این هنری نیست

که آشیان تو باشم …

احمد شاملو

گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم

بی هر چه آشنا

گوشه ی دور گمنام

حوالی جایی بی اسم

به کسی که دوستش داری

بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی برای ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدهی

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

او دیگر صدایت را نخواهد شنید …

ننهایی

چیزهای زیادی به انسان می آموزد

اما تو نرو

بگذار من نادان بمانم …