رباتم من رباتم من رباتم
ولی جاندار و در قید حیاتم
در این بی آب و برق و بی هوایی
تو حق داری بگویی من مواتم
همین که در گرانی ها نمردم
خودم شک کرده ام از روحیاتم
هر از گاهی به خود هی می نگاهم!!
به کل و گاه حتی جزئیاتم!
که شاید مرده ام اینقدر سفتم!
و شاید آهنم یا ضایعاتم!
دگر جانی نمانده در وجودم
ولی با یک جهان از خاطراتم
به خود میگویم ای مصنوعی خاص!
رسد روزی که فارغ شی ز ماتم ؟
شاعر : بهار نژند