مرحوم طباطبایی دچار خودسانسوری نمیشد/ سیدمهدی؛ نماد روحانی مردمدار
گروه سیاسی ــ از نگاه محسن هاشمی رفسنجانی رفاقت و نزدیکی مرحوم حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی با آیتالله هاشمی آن قدر ریشهدار بود که برخی تندروها و حاسدان را تحریک به هجمه علیه این دو بزرگوار کند.
محسن هاشمی رفسنجانی، رئیس شورای اسلامی شهر تهران، که از نزدیک با روحیات اخلاقی و مشی سیاسی مرحوم طباطبایی آشنایی دارد، برایمان از دفاع کردنهای آن مرحوم از آیتالله هاشمی و از توصیههای اخلاقی و مهمی روایت کرد که بعد از تکیه زدنش بر کرسی ریاست شورای شهر به او کرده بود و ...
اخلاقمداری، مردمداری و پدری کردن از نگاه محسن هاشمی به شدت در رفتار و مشی آسیدمهدی به چشم میخورد. متن گفتوگوی ایکنا با رئیس شورای اسلامی شهر تهران به شرح ذیل است:
آقای هاشمی، مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیدمهدی طباطبایی ارتباط نزدیکی با پدر شما آیتالله هاشمی داشتند. برایمان از روابط بین این دو بزرگوار بگویید و چه ویژگی مشترکی بین آنها بود که این علاقه و ارتباط صمیمی را ایجاد کرده بود؟
میخواهم به عنوان یکی از علاقهمندان به مرحوم سیدمهدی طباطبایی صحبت کنم. ایشان از اقوام دور ما بودند ولی از نظر فکری به مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بسیار نزدیک بودند. ایشان اهل رفسنجان بودند و در این شهر به دنیا آمده بودند و حدود دو سال با آیتالله هاشمی رفسنجانی اختلاف سنی دارند و به همین فاصله هم بعد از فوت آیتالله هاشمی ایشان دار فانی را وداع گفتند.
از زمانی که خودم خاطرات زندگی آیتالله هاشمی رفسنجانی را مینوشتم و بر روی آن کار میکردم دیدم این دو شخصیت در دوران طلبگی در قم در منزل آیتالله اخوان مرعشی که در همسایگی امام(ره) بودند زندگی میکردند. آیتالله طباطبایی نسبت خانوادگی با آیتالله اخوان مرعشی داشتند و وقتی به قم رفتند پدر مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی ایشان را در منزل آیتالله اخوان مرعشی گذاشتند که از اقوام ما بودند. همه اینها به آیات بزرگ مانند آیتالله سیدکاظم طباطبایی، صاحب عروه و آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی متصل بودند که هم با آنها درس خواندند هم از اقوام بودند. بر این مبنا مرحوم طباطبایی و مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی به لحاظ قوم و خویشی، تفکری و برنامهریزی مبارزاتی به همدیگر نزدیک بودند. هر دو در ایام نوجوانی شیفته فعالیتهای شهید نواب صفوی بودند؛ هرچند مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بعد از شهادت نواب صفوی، فعالیتهای خود را دنبال کردند اما مرحوم آیتالله طباطبایی به فداییان اسلام هم نزدیک بودند.
البته پیش از انقلاب با مرحوم طباطبایی آشنایی چندانی نداشتم و فقط چندین بار ایشان را در بعضی جلسات دیدم ولی پس از انقلاب بیشتر به ایشان علاقهمند شدم. ایشان چند دوره نماینده مجلس بودند و همیشه هم از جامعه روحانیت مبارز نامزد میشدند و نظرات بسیار خوبی در تبیین ابعاد اعتدالی اسلام داشتند. از یک طرف به عنوان یک استاد اخلاق معروف بودند و عملاً هم با این صفت شناخته میشدند. در دورهای (پیش از انقلاب) ایشان به مشهد رفتند و کمی با پدر فاصله پیدا کردند ولی در آنجا با آیتالله خامنهای آشنا شده بودند و با ایشان هم حشر و نشر داشتند. پس از شهادت آیتالله سعیدی که شوهر خواهر ایشان بود، آیتالله طباطبایی به تهران برمیگردند و در همان مسجدی که شهید آیتالله سعیدی در آن فعال بودند، مسئولیت را برعهده میگیرند و امام جماعت آن مسجد میشوند و در همان منطقه هم زندگی خود را ادامه میدهند. ایشان در واقع از روحانیونی بودند که مریدان و علاقهمندان در آن منطقه، تهران و کشور داشتند و در منزلشان به روی مردم همیشه باز بود و با شجاعت نظرات مردم را در فضای عمومی مطرح میکردند. از جمله مواردی که ایشان بیان کرد و من را تحت تأثیر قرار داد در برنامه تلویزیونی به مناسبت وفات آیتالله هاشمی رفسنجانی بود که گفت: «من آیتالله هاشمی رفسنجانی را شهید میدانم مگر قرار است کسی با شمشیر کشته شود که شهید فرض شود».
مواضع سیاسی ایشان را چطور ارزیابی می کنید؟ خصوصاً اینکه در موضعگیری فردی صریح و شفاف بودند.
ایشان در حوزه سیاسی نیز نظرات ویژهای داشتند که بجد مطرح میکرد. در دوره شهرداری آقای احمدینژاد که من هم در شهرداری تهران بودم، ایشان ملاقاتی با آقای احمدینژاد داشت و تذکراتی داده بود. بعداً به من گفت آقای احمدینژاد اهل گوش دادن نیست و وقتی داری با او حرف میزنی و نکاتی را مطرح میکنی، همان موقع در حال فکر کردن است که چه جوابی بدهد. یا درباره آیتالله مصباح یزدی نظرات ویژهای داشتند و میگفتند ایشان خیلی انسان متدین و عالمی است اما بهتر است در حوزه سیاست دخالت نکند، چون امکان دارد انحرافاتی پیش بیاید. از این دست موارد زیاد بود که ایشان وقتی به نظر قطعی میرسیدند مسامحه نمیکردند.
من چند باری خدمت ایشان رسیدم و با هم صبحانه خوردیم یا گهگاهی شبها خدمت ایشان رفتم واقعاً توصیههای اخلاقی و پدرانهای به من میکردند و سعی میکردم تا جای ممکن به توصیههای ایشان عمل کنم.
ایشان در مورد انقلاب و حفظ آن بسیار ساعی بودند و به همین دلیل تذکر لازم را میدادند و دچار خودسانسوری نمیشدند. این برای روحانیت و علما در شرایط سیاسی امروز و به طور کلی در همه حال بسیار مهم است. اگر بخواهید انقلاب را حفظ کنید نباید فقط از آن تعریف کرد؛ آن هم تعریفهای نابخردانه و باید اگر جایی مشکلی هست بیان کرد و اگر جایی لازم است باید حمایت کرد. ایشان چنین روشی را تا آخر عمر دنبال کردند و ضمن اینکه حامی انقلاب بودند مواظب هم بودند انحرافی در آن پیش نیاید.
آقای هاشمی، از ویژگیهای مرحوم طباطبایی، که به نظر میرسد خیلی هم در اذهان ماندگار شده، مردمی بودن و نشست و برخاست صمیمانه ایشان با مردم بود. شما به عنوان کسی که پدری روحانی داشتید نگاهتان به این ویژگی ایشان چگونه است؟
بدون شک ایشان یک روحانی مردمدار بود. وقتی در منطقه 14 کنار مسجد زندگی میکردند همان طور که گفتم در منزلشان به روی همه باز بود و اگر کسی میخواست کسی را ملاقات کند به راحتی این کار را انجام میداد و سعی میکرد درخواستها و موارد مطرحشده از سوی مردم را به اطلاع جاهایی که لازم است برساند.
در مجموع احساس بسیار مثبتی به ایشان داشتم. قبل از وفات نیز من به همراه مادر و سایر اعضای خانواده به ملاقات ایشان در بیمارستان رفتیم و ایشان در همان حالت بیمار، تذکرات لازم را درباره مردم، انقلاب، خانواده شهدا و خانواده ما مطرح کردند. مراسم تشییع و ختم ایشان هم بسیار باشکوه بود و جمعیت زیادی در خیابان آیتالله سعیدی شرکت کرده بودند و علما، بزرگان و مردم عادی حضور داشتند. میتوان گفت ایشان به عنوان عالمی وارسته وظایف خود را در حدود هشتاد و اندی سال انجام داده بودند و حتماً آن دنیا با صالحان محشورند.
مرحوم آیتالله طباطبایی تأکید بسیار زیادی بر حفظ حرمت بزرگان و شخصیتهای نظام داشتند و در این میان در دفاع از آیتالله هاشمی رفسنجانی، در مقابل تخریبها، همت گمارده بودند. برخی معتقدند اختلافی که در جامعه روحانیت مبارز ایجاد شد به دلیل نوع مواجهه اعضا با تخریبها علیه آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. نگاه ایشان را درباره حریت و اهمیت حفظ حرمت بزرگان نظام بیان کنید؟
روحانیت مبارز از قبل انقلاب به عنوان یک مرجع بسیار مهم و مورد اعتماد مطرح بود و اگر به یاد داشته باشید همواره این لیست جامعه روحانیت مبارز بود که همواره در تهران رأی میآورد. البته جامعه روحانیت مبارز مانند سایر تشکلها فراز و نشیبهایی داشت، خصوصاً پس از اینکه امام(ره) اجازه دادند که مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز جدا شود تا حدی باعث تضعیف روحانیت مبارز شد. کسانی در جامعه روحانیت مبارز بودند که همیشه سعی میکردند جایگاه پدری روحانیت مبارز و دست کشیدن بر سر تمام گروهها و احزاب سیاسی و مردم را حفظ کنند و وارد تعاملات و اختلافات خطی و جناحی نشوند. روحانیت مبارز یکی از اهداف مهمش حفظ حرمت روحانیت بود و روشهایی را که گاه افراطیون راست و چپ انجام میدادند نمیپسندید، اما اخیراً کسانی وارد روحانیت مبارز شدند که جوانتر و تندتر بودند و روحیات افراطی هم داشتند. در این میان اشخاصی مانند مرحوم طباطبایی به لحاظ وزن و سابقهای که داشتند نمیتوانستند با آنها موافق باشند و وقتی افرادی در جلسات جامعه روحانیت مبار سعی میکردند که این تشکل را به انحصار بکشانند، ایشان مقابل آنها میایستاد.
سال 1374 و انتخابات مجلس پنجم، نقطه عطفی برای جامعه روحانیت مبارز بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی در آن زمان گفتند جامعه روحانیت مبارز اجازه دهد نمایندگان گروههای دیکر در لیست جامعه روحانیت حضور بیابند تا همه زیر پرچم جامعه روحانیت در مجلس حضور داشته باشند اما آن زمان برخی گفتند بهتر است هر کدام لیست جدا بدهند و وزنکشی شود. این مسئله باعث شکلگیری کارگزاران سازندگی شد. در واقع در جریان رقابتهای انتخاباتی صحبتهایی مطرح شد که باعث شکاف و اختلافات بیشتری شد. مرحوم آیتالله طباطبایی از جمله کسانی بودند که معتقد بود روحانیت باید واقعاً برای جامعه پدری کند و بر سر همه کسانی که به ایران، اسلام و انقلاب علاقهمند هستند دست بکشد. مسائلی مانند خودی و غیرخودی در نگاه رهبر معظم انقلاب تعریف دیگری داشت ولی وقتی دست افراطیون میافتاد از آن استفاده ابزاری میکردند و همین باعث افزایش اختلافات میان انقلابیون میشد و چوب آن را مردم میخوردند.
مهمترین توصیه اخلاقی یا مدیریتی ایشان به شما چه بود؟
آخرین باری که خدمت ایشان رسیدم زمانی بود که به عنوان نفر اول مردم تهران در شورای شهر انتخاب شده بودم و ایشان در خصوص حل واقعی مشکلات مردم توصیه کردند. نه اینکه کارهای شعاری و تبلیغاتی مانند رفت و آمد به منزل خانواده شهدا برای عکس گرفتن انجام شود. توصیه دیگر ایشان به انجام اقداماتی در شهر تهران برای صیانت از فرهنگ اسلامی و ملی همگام با هم بود و میفرمودند مردم تهران مذهبی هستند و باید مواظب بود که به خاطر برخی مسائل دلشان شکسته نشود و حتی آنهایی هم که ظاهر مذهبی ندارند در درونشان علایق مذهبی جدی دارند که با دیدن برخی مسائل بریدهاند و میتوان آنها را جذب کرد. نکته مهم دیگری که مطرح میکردند توجه به مسئله سبک زندگی بود. ایشان معتقد بود جوانان را میتوان با مسئله سبک زندگی به اسلام علاقهمند کرد. ریاکاری را نمیپسندیدند و تأکید داشتند که باید زیست اسلامی واقعی را به جوانان معرفی کرد و بر روی این مسئله تأکید و توصیه داشتند.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام