در حال حاضر این سرمایه و سرمایه گذار است که سینمای ایران را می گرداند، نه تعامل و همبستگی که شایسته این هنر مقدس است
مطالبه دستمزد بعضی بازیگران به دلار علاوه بر چندبرابر شدن هزینه تولید فیلم،ورود منابع مالی شبه ناک به سینما و در ادامه سبب حذف سینمای مستقل می شود
به گمان بسیاری،ورود پول های کثیف به سینما،ابتدا از دوره دوم دولت احمدینژاد و توسط یکی از چهرههای غیرسینمایی و در امتداد آن در شبکه نمایش خانگی قوت گرفت
در سینمای حال حاضر که گردش مالی سالانه آن نهایتا ۲۵۰ میلیارد تومان است،دستمزدهای دست کم ٢٠٠میلیونی برای بازیگران مهم که گاهی ده رقمی نیز می شوند بیشتر شبیه به شوخی است!
معضلی در دورنمای سینمای ایران درحال وقوع است ، تهیه کننده و کارگردان را از هویت واقعی خود فاصله می دهد و این دو حرفه به عنوان تخصصی کلان در حال از دست دادن جایگاه واقعی خود هستند
دیر زمانی است که فراز و فرود نرخ ارز ، هیاهوی بازار آزاد و معادلات و معاملات اقتصادی را با چالشهای جدی مواجه کرده است. از اخبار انبار کردن کالاهای مصرفی و مورد نیاز روزانه تا صفهای بیش از ده هزار نفری برای پیشخرید خودروهایی که نه زمان تحویل آنها مشخص است و نه قیمت پایانیشان! این بحبوحه،گویا به لایههای سینمای کشور هم نفوذ کرده و در مرحله اول نیز،دستمزد بازیگران را دچار تحول کرده است!
تا حدی که برخی از تهیه کنندگان ادعا میکنند تعداد قابل توجهی از بازیگران که این روزها تصویرشان را فراوان بر پرده نقره ای سینما می بینیم، همان میزان دستمزدی که گاهی نزدیک به هفتاد درصد از فروش کل فیلم است را به دلار مطالبه میکنند؛ دستمزدهایی با رقمها و صفرهای نامشخص، دستمزدهایی گاه چند برابر دستمزد دیگر عوامل فیلم! این پوشیدگی و پرده ابهام که ناشی از عدم شفافسازی است، شاید گاهی آتش معیار و میزان دستمزد را تندتر هم کند چرا که خبرهای درز پیدا کرده خبر از بینظمی و عدم وجود یک شاخص برای میزان دستمزد آکتورهای پوشالی و تازه به میدان آمده میدهد اما نادیده انگاری و سکوت تنها جواب اهالی هنر هفتم ایران است! نبرد طبقاتی یک بحران است و فراگیر شدن آن چندان دور هم نیست.
فاصله فاحش دستمزد میان عوامل، در حال تبدیل شدن به یک شکاف جدی است که کمترین تبعات آن، بالا رفتن کنترل نشده دیگر هزینههای تولید فیلم، محدودیت تهیهکنندگان و کارگردانان در تولید فیلمهای جدید و در نهایت رکود در تولید و بیکاری خیل بزرگ و تازهای از عوامل آسیبپذیر پشت دوربین در سینمای ایران است.همچنین بیانگیزگیِ ناشی از عدم امنیت شغلی، ایجاد حس تبعیض میان عواملی که شاید ماهها درکنار هم درگیر ساخت و پرداخت به یک پروژه هستند و در نهایت ایجاد کینه صنفی در این حرفه را نیز نمیتوان نادیده انگاشت. در گزارش زیر ضمن بررسی ابعاد و نتایج این بحران در راه، با چند تن از اهالی سینما گفتوگویی انجام داده ایم که در ادامه خواهید خواند.
خاموشند اما ستاره اند!
باید گفت که اختلاف معقول بین دستمزد بازیگران و عوامل فنی، یک اتفاق عادی در سینمای سراسر دنیاست و عجیب هم نیست چراکه گاهی تنها کادر بازیگران میتواند فیلم را از ورطه سقوط نجات داده و آن را در گیشه پیشتاز کند. اما مشکل از جایی آغاز میشود که ستارههای یک فیلم شکست خورده نیز دستمزدهایی مطالبه می کنند که از درک خارج و از منطق به دور بوده و تهیه کننده را علاوه بر جبران مافات فیلم، با معضلات افزوده مواجه میکند. ایجاد یک تناسب در دستمزدها، همان چیزی است که نود درصد از عوامل فنی فیلم،خواستار آن هستند، همان ستارههای خاموشِ پشت صحنه که اکثر اوقات، متناسب با شأن حرفهای و ارزش و میزان توانمندی و فعالیت خود دستمزد نمیگیرند و باوجود کار زیاد،همچنان با مشکلات ابتدایی معیشتی دست و پنجه نرم می کنند.
پول به ریال،دستمزد به دلار!
طبیعی است در کشوری که درآمد در آن برحسب ریال محاسبه میشود و هزینه هم بر حسب ریال است، اخباری که نشان از درخواست دستمزد بعضی بازیگران به دلار داشته باشد، شبیه به یک وصله ناجور بوده و بسیار به چشم میآید، دستمزدهای نجومی که پیشنهاد شده و اکثر اوقات هم پرداختی دارد و از سوی دیگر خانه سینما و سازمان سینمایی به عنوان متولی و نماینده درون خانواده، مانند همیشه نسبت به این اتفاقات منفعل عمل میکنند.
مطالبه دستمزد به دلار علاوه بر چندبرابر شدن هزینه تولید فیلم، ورود منابع مالی شبهناک به سینما و در ادامه حذف سینمای مستقل را سبب میشود. به زعم بسیاری، ورود پولهای کثیف به سینما، ابتدا از دوره دوم دولت احمدینژاد و توسط یکی از چهرههای غیرسینمایی و در امتداد آن در شبکه نمایش خانگی قوت گرفت و تهیه کنندگانی که به چنین پول هایی دست پیدا میکردند برای مجاب کردن بازیگران پرطرفدار به حضور درقاب آن پروژه و اقبال سریالشان،نرخ دستمزدها را افزایش داده و این افزایش رفته رفته بیشتر ابعاد سینمای ایران را درون خود کشید!
معیارِ نهانِ دستمزدِ ستارگان!
در سینمای حال حاضر که گردش مالی سالانه آن نهایتا ۲۵۰ میلیارد تومان است، دستمزدهای دستکم ٢٠٠میلیونی برای بازیگران مهم که گاه ده رقمی نیز میشوند بیشتر شبیه به شوخی است! اما آماری که گاه و بیگاه از لایههای پنهان این دستمزدها به بیرون درز پیدا میکند حکایت از جدی شدن این شوخی و به معضل انجامیدن دارد.
ماجرا از جایی آغاز شد که پس از افشاگریهای بیپاسخ که هرازگاهی از میزان دستمزد بازیگران انجام میشد، جعفر دهقان درباره دستمزد بازیگران سریال «معمای شاه» محصول سال ۹۴ گفته بود که دستمزد بازیگران سریال معمای شاه از ماهی ٦ میلیون تومان شروع میشد تا بازیگری که ماهی ٤٠ میلیون تومان حقوق میگرفت که البته حقوق جعفر دهقان ماهی ١٦میلیون تومان بود!
دو سال بعد و اندکی بعد از پخش سریال «عاشقانه» در شبکه نمایش خانگی، اخبار از دستمزد یک میلیارد تومانی محمدرضاگلزار برای بازی در ۱۷ قسمت از فصل اول، حکایت داشت و این خبر با توضیحاتی که منوچهر هادی کارگردان این سریال ذکر کرد، نور علی نور شد! هادی در مصاحبه ای اظهار کرده بود: «به نظر من اگر آقای گلزار بابت ٥ ماه کار با ما یکمیلیارد دریافت کند، لطف بزرگی در حق ما کرده است»! در همان اخبار به دستمزد رامبد جوان پیرو اظهارات او در نشست برنامه «خندوانه» در شبکه نسیم نیز، اشاره شد.جوان عنوان کرده بود که در فصل یک به عنوان طراح، کارگردان، ایدهپرداز و مجری برنامه سه میلیون تومان برای هر برنامه دریافت کرده بود و در فصل بعدی پنج میلیون تومان و هر فصل «کمی» به آن اضافه شد.
اکنون خندوانه فصل ششم خود را پشت سر میگذارد یعنی او دست کم هفتهای ۲۵ میلیون و ماهانه ۱۰۰ میلیون از تلویزیون دستمزد میگیرد. اینها تنها بخشی از ارقام درز پیدا کرده و اثبات شده است. اما معیار چیست؟آیا هر بازیگر به آن اندازه که توانایی دارد دستمزد میگیرد؟پس چطور میشود بازیگری نقش اولی که حتی نصف هزینهای که برای یک فیلم صورت گرفته است را به گیشه برنمیگرداند، انتظار دستمزدی چند برابر کلیه عوامل فیلم دارد؟ در حال حاضر نیز شاهد این هستیم که بسیاری از کارگردانان و تهیهکنندگان برای اینکه ضعف کارهایشان را پنهان کنند، دست به دامان بازیگران سرشناس میشوند!
نمونههایی که این اواخر فراوان شاهد آن بودهایم که در فقر فضا، فیلمنامه و کارگردانی، تعدادی هنرپیشه شناخته شده تنها نشستهاند ، با هم حرف زده اند و هیچ اتفاق دراماتیکی هم نیفتاده است. شاید بهتر باشد بازار،یعنی عرضه آثار سینمایی و تلویزیونی به مخاطب و میزان استقبال تماشاگر نسبت به آن به عنوان شاخص قرار بگیرد. اگر این فضا که دیگر میتوان تا حدودی آن را «حرفهای» قلمداد کرد، ایجاد شده و سیستم مدیریت و نظارت نیز با آن همگام شود، شاید بتوان امیدوار بود که دستمزدها تا حدودی به تناسب برسد.
واکنش سینمایی به معضل درونسینمایی!
با ادامه واکنشها و نگرانیها نسبت به ورود پولهای مشکوک و سکوت ارگانهای درون سینمایی چون سازمان سینمایی و خانه سینما،اواخر مرداد سال جاری کانون کارگردانان سینمای ایران با انتشار بیانیهای، نسبت به ورود آنچه سرمایههای مشکوک به سینما خواند، هشدار داد و گفت این سرمایهها با تغییر مناسبات تولید، حیات سینمای ایران را در خطر قرار داده است. این برای نخستین بار بود که یکی از بحثانگیزترین مسائل مطرح سالهای اخیر سینمای ایران از سوی گروهی از سینماگران ایرانی به شکل جمعی مطرح میشد.
در این بیانیه گفته شده که اهالی سینمای ایران ناظر ورود پولهای کلانی از منابع نامشخص و بعضا دارای شبهه به حیطه اقتصاد سینمای ایران هستند. با آنکه این بیانیه صریحترین موضعگیری یکی از مهمترین نهادهای صنفی سینمای ایران نسبت به موضوعی محسوب میشود که در سالهای اخیر روند تولید و عرضه فیلمها در ایران را تغییر داده است، اما همچنان در آن اشاره مشخصی به صاحبان این سرمایههای مشکوک و دریافتکنندگانش نشده است.
دخل و خرجی که نمیخواند!
بدون شک در اکثر نقاط دنیا،دستمزد ستارگان سینمایی، فوتبالیست ها، خوانندگان و افراد شناخته شده، از قواعد معیشتی و اقتصادی که بر زندگی عموم مردم حاکم است، پیروی نمیکند و قانونی برای آن وجود ندارد. اما در همان بیقانونی باز یک قاعده و قانونی نهفته است که پا را از حدی فراتر نمیگذارد و میتوان گفت متکی بر قاعده عرضه و تقاضاست و اگر دستمزدهای نجومی و خارج از عرف وجود دارد حتما منطقی هم برای آن وجود دارد که اکثر اوقات حاکی از سودآوری آن فرد در حرفهاش و به طور مثال آن بازیگر برای یک پروژه سینمایی است. اما وقتی به آمار دستمزدها نگاه میکنیم، نخستین نکتهای که به ذهن میرسد این است که هر فیلمی در خوشبینانهترین شکل و در صرفهجویانهترین انتخابهای ممکن، هزینهای دست کم ٥٠٠ تا ٨٠٠ میلیون تومان فقط و فقط برای بازیگران اصلیاش باید اختصاص دهد.
رقمی عجیب در سینمای ایران که به این معناست که اگر این قاعده را در نظر آوریم که در حدود ٣٠ درصد فروش فیلم درنهایت به دست تهیهکننده میرسد، هر فیلمی باید حداقل دو و نیممیلیارد تومان فروش داشته باشد تا فقط بتواند هزینه دستمزد دو بازیگر اولش را دربیاورد. با احتساب دستمزدهای نویسنده، کارگردان،عوامل تصویر، صدا، گریم، تولید و دیگر گروههای فنی و نیز هزینههای ابزار و لوازم، لوکیشن، هزینههای جاری، تبلیغات و... که آنها نیز سر به فلک میزنند،به جرات میتوان گفت که فروش کمتر از پنجمیلیارد تومان میتواند به معنای این باشد که فیلم حتی نتوانسته هزینه خود را هم درآورد. حالا اگر این را با واقعیت این روزهای سینمای ایران قیاس کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که طعنهآمیز، ناامیدکننده و بیشتر مضحک است!
یک تشکیلات خودساخته، در حال بلعیدن ۹۰ درصد از سینمای ایران است!
بالا رفتن بیرویه دستمزد بازیگران یک سوی ماجرا و راهکار و سیاست مسئولان در رویارویی با این موضوع بخش دیگر این ماجراست، اولین معضل این روند کاهش تولیدات سینمایی است که البته این کاهش بیشترین تاثیر را روی کار سینماگران مستقل میگذارد، چراکه به سینماگر مستقل از منابع خاص بودجه آنچنانی تزریق نمیشود در نتیجه با افزایش بیقاعده دستمزدها دیگر سینماگران مستقل قادر به پرداخت این رقمها نخواهند بود و بخشی از تنوع تولیدات سینمایی هم از بین خواهد رفت.
محمدحسین فرحبخش، تهیه کننده، کارگردان و فیلمنامه نویس،یکی از اصلیترین بحرانها دراین حوزه را بیهویت شدن حرفه تهیهکنندگی میداند و به «قانون» می گوید: «از سال ۱۳۸۵ که آقای محمود اربابی در ارشاد حاکم بودند، برای قوی کردن یک تشکیلات مشخص، حرفه تهیهکنندگی را متلاشی کردند؛ همان تشکیلاتی که در حال حاضر در حال بلعیدن ۹۰ درصد از سینمای ایران است. این معضل شاید به این دلیل است که تاکنون صنف واحدی وجود نداشت.
خوشبختانه بعد از ۱۳ سال اهالی سینما به این نتیجه رسیدند که به جز با تجمیع یک تشکیلات و صنف واحد نمیتوانند این حرفه را از افتادن به ورطه نابودی نجات دهند. در مدیریت سینمایی جدید قرار به تشکیل یک صنف واحد برای تهیهکنندگان است که به زودی مجمع عمومی آن اعلام میشود و بهطور قطع، حداقل ۸۰ درصد از تشکیلات تهیهکنندگی را مرتفع کرده و ایجاد نظم می کند». این تهیهکننده سینما، ورود کلان پولهای مشکوک را یکی از عواقب نابودی حرفه تهیهکنندگی به عنوان یک تخصص میداند و با اشاره به این نکته که همین پولها اختلاف فاحش بین دستمزد بازیگران با دیگر عوامل فیلم ایجاد کرده، ادامه میدهد: «کینه صنفی و موضعگیری عوامل نسبت به تعدادی از بازیگران همین حالا نیز اتفاق افتاده است. دلیلش هم ورود پولهای بادآورده و ناسالم به سینماست.
شکر خدا چند فرد که این پولهای باد آورده را وارد سینما کردند در حال محاکمه شدن هستند، اما هنوز بهطور کامل جمع آوری نشدهاند. درهمین جشنواره فجر پیشرو، فردی وجود دارد که هشت فیلم تهیه کرده است، این پولها از کجا آمده؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟! به شما قول میدهم که هر هشت فیلم ایشان هم ضرر میکند! همین جا از قوه قضاییه میخواهم همانطور که در سکه و دلار و مفاسد اقتصادی کلی مملکت وارد میشود به مفاسد اقتصادی سینما هم ورود کند. اینجا نقطهای است که باید ظاهر شود و متاسفانه نمیشود! باید بگویم سینما آنطور که میگویند مفاسد اخلاقی ندارد. مثل تمام محیطها و اصناف است و حتی حداقلتر.
سینما بیشتر مفاسد اقتصادی دارد که دادستانی باید ورود کند و بعضی افراد را به عنوان مفسد فی الارض بگیرد و از این سینما ببرد! میگویم دادستانی و نمیگویم خانه سینما چراکه بسیاری از سران خانه سینما با این آقایان دستشان در یک کاسه است!»تهیه کننده «شبهای تهران» درباره بازه زمانی آغازین ورود این پولها میگوید: «این پولها توسط دولت و از همان سالهای ۸۴ و ۸۵ وارد سینما شد. منتها حدود چهار پنج سال است که توسط افراد خاص به منظور پولشویی به این حوزه ورود پیدا میکند و بخش خصوصی را با بحران مواجه کردهاست. افرادی که بعد از پایان دولت دهم وقتی دستشان از بیت المال کوتاه شد،این پول ها را از طریق پولشویی وارد کردند تا کسی از آنها نپرسد این پولها از کجا آمده است!»
وقتی گوشی برای شنیدن نیست!
معضلی در دورنمای سینمای ایران در حال وقوع است که تهیهکننده و کارگردان را از هویت واقعی خود فاصله میدهد و مخصوصا تهیهکننده به عنوان یک تخصص کلان در حال از دست دادن جایگاه واقعی خود است. در حال حاضر این سرمایه و سرمایهگذار است که سینمای ایران را میگرداند و نه تعامل و همبستگی که شایسته این هنر مقدس است.شاید بتوان گفت سینما یکی از محیطهای مناسب برای سرمایهگذاری است به شرطی که ورود این پولها در نظام و کانال درست باشد و تعادل و مکانسیم حقیقی آن را به هم نزند.
فراموش نکنیم برای یک تهیهکننده خوب منافع فیلم، منافع سینما است. منیژه حکمت،تهیه کننده و کارگردان سینما با ابراز ناامیدی از روند شکل گرفته در این حرفه به «قانون» میگوید: «آنقدر همه چیز نابود شده که ترجیح می دهم دیگر به این وادی ورود پیدا نکنم. من در جشنواره سال گذشته و جشنواره پیشتر از آن نیز همین مسائل را مطرح کردم! بحران حرفه تهیهکنندگی که سبب اصلیترین مشکلات سینما می شود، من هشدارِ امروز را دادم و آنها که باید میشنیدند نشنیدند، دو سال گذشت و جشنواره سی و هفتم در آستانه برگزاری است و نه تنها وضع بهتر نشده که بدتر هم شده است».
حیات و بقای سینما، وابسته به ستارههاست!
جهانگیر کوثری، تهیه کننده سینما،تضاد طبقاتی را اصطلاح بسیار بزرگی برای اطلاق به اختلاف فاحش دستمزد بازیگران و ایجاد کینه صنفی میداند و به «قانون» میگوید: «تبعیض،شاید واژه درستتری برای این مساله باشد. اما این تبعیض در همه جای دنیا از همان سال های ابتدایی پیدایش سینما تا حالا رواج داشته است. مثلا در دورهای که مری پیکفورد ستاره هالیوود بود ،آنقدر میزان دستمزد او با دیگر عوامل و حتی دیگر بازیگران فرق میکرد که گروههای مخالف به نشانه اعتراض آمدند و او را دزدیدند. اصلا مفهوم ستاره همین است.
دستمزد بازیگران حتی چندین برابر کارگردانی است که فیلم را میسازد اما کارگردان نمیتواند بگوید به خاطر این تبعیض من فیلم نمیسازم! میسازد چون می داند فضای سینما، حیات و بقای آن وابسته به ستاره هاست. چراکه مردم دنبال ستاره هستند و به دلیل خلأهای اجتماعی و سیاسی به دنبال سمبل و الگویی هستند که از او خط و مشی گیرند.
موضوع بعد اینکه این افراد، یک گروه بزرگ نیستند که دستمزدهای نجومی بگیرند و به سینما آسیب بزنند. تعداد آنها کمتر از انگشتان یک دست است. بسیاری از ستارهها هم هستند که برای کارکردن با یک کارگردان خوب حاضرند حتی کمترین میزان دستمزد را بگیرند. برای مثال بهرام رادان در اوج دوران خود و در فیلم «خون بازی» مجانی بازی کرد یا در فیلم «گیلانه» تنها ده میلیون تومان دریافت کرد».
تهیه کننده «زیرپوست شهر» ادامه می دهد: «وقتی پروژه سخیف و غیرحرفهای است که تنها میخواهد در گیشه پیشتاز باشد و هدف دیگری هم ندارد،کارگردان برای سرپوش گذاشتن رو نقاط ضعف خود، فیلمنامه و عوامل، با تهیه کننده قرار میگذارد و با تعدادی به اصطلاح باب شده «سلبریتی» قرارداد می بندند،آنها نیز رقمهای بالا در خواست کرده و تهیه کننده هم برای از دست ندادن آنها می پذیرد، نتیجه این است که وقتی تمام یا بیشتر بودجه فیلم در اختیار بازیگران قرار بگیرد و دیگر عوامل فیلم دستمزدهایشان راکد بماند و یا حتی کم شود، دچار بیانگیزگی میشوند و حتی شاید کار را جدی نگیرند.کم شدن تولیدات به ویژه از بخش سینمای مستقل،تقاضا برای اکران را کم می کند و در ادامه مناقشات بر سر اکران را . دولت و سازمان سینمایی نیز از این امر بی بهره نمیمانند چراکه دیگر گرفتار دعواها بر سر اکران نمیشوند، در سکوت و فقدان اقدامات لازم نیز این آتش شعله ورتر می شود».
کوثری نیز معضل افزایش بی رویه دستمزدهای بازیگران را ورود پول های بادآورده به سینما میداند و اظهار میکند: «یک سری سرمایهگذار که خصوصی هم نیستند ،با پول های آنچنانی از ارگانهای مختلف در حال ورود هستند و بر تهیه فیلمها نظارت میکنند، آنها تعیین میکنند کارگردان چه کسی باشد،فیلمنامه چه چیزی باشد و بازیگرچه کسی! همان افرادی که امروز با سینما هستند، فردا نیستند و در این رفتوآمدها رد گم میکنند. برای رفع این معضل ما یک حرکت قدرتمند صنفی میخواهیم. ما چهار گروه متفاوت از تهیهکنندگان داریم که باید تبدیل به یک گروه واحد شوند،تهیه کنندههایی که معیارهای لازم برای تهیهکنندگی را دارند نه آنها که چندین شغل دارند و تهیه کننده کاذب هستند».
گاهی بیش از نصف بودجه کل فیلم،تنها صرف دستمزد چند بازیگر می شود!
پوران درخشنده،فیلمساز،نویسنده،تهیه کننده و کارگردان سینما،نیز درخصوص این تفاوت دستمزدها به «قانون» می گوید:« دستمزد بازیگرها بسیار بیشتر از عوامل پشت صحنه است و در بسیاری از موارد ممکن است بیش از نصف بودجه کلی فیلم،تنها صرف پرداخت دستمزد چند بازیگر شود و باقی مانده بودجه،به دیگر عوامل فیلم تعلق می گیرد. حال شما حساب کنید هر فیلم چه تعداد عوامل دارد؟»
این فیلمساز ادامه می دهد:«به همین دلیل بسیاری مجبور می شوند عوامل درجه یک را کمتر وارد پروژه کنند، اما هر کدام از این عوامل هم قاعده مشخصی دارند و این قاعده تغییر نمیکند، تهیهکننده نیز برای اینکه پول کمتری بدهد ریسک میکند، مثلا کسی که قبلا دستیار تصویربردار بوده است را میآورد و به عنوان تصویربردار میگذارد، در نتیجه پول کمتری میدهد، کسی هم که آورده است انگیزه بیشتری دارد و چه بسا در همین موارد نیروهای خوبی کشف شوند و چه بسا این اتفاق هم نیفتد، اما این موارد باعث نمیشود که کیفیت کارها پایین بیاید، کیفیت کارها به دلایل بسیار زیاد دیگری پایین آمده است.که این مساله تنها بخش کوچکی از آن است».
به دنبال یک سقف !
عبدالحسن برزیده، نویسنده و کارگردان سینما، با ابراز تأسف از اینکه برای اینگونه دستمزدها نمیتوان متر و معیاری در نظر گرفت، به «قانون» میگوید: «در برخی موارد بازیگران به دلیل رفاقتی که با سازنده کار دارند، دستمزد کمتر و در برخی مواقع هم به دلیل چهره و شهرتی که دارند، دستمزد بالاتری را طلب میکنند. این فراز و فرودها خاص این حرفه است و متاسفانه نمیتوان متر و اندازهای را برای آن در نظر گرفت. رویکرد تلویزیون اما نسبت به این موضوع متفاوت است و برای هر سریال سقفی تعیین شده که نمیتوان فراتر از آن رفت و مدیران از زمان انتخاب بازیگران از میزان دستمزدهای آنها مطلع هستند.
البته در اینجا هم تبصرههایی وجود دارد و بعضی از مدیرانی که این بخشنامهها را صادر میکردند، خودشان تبصرههایی میزدند! مثلا تلفنی یا با یادداشت میخواهند که از فلان هنرپیشه استفاده کنید و ما پول آن را جداگانه میدهیم. این موضوع ماهیت اداره غیر حرفهای تلویزیون را گاهی اوقات آشکار میکند».کارگردان فیلم تحسین شده «مزار شریف» ادامه میدهد: « هرکجا که تعادل بههم بخورد و یا سعی در بههم خوردن هارمونی واحد شود نتیجه خوبی عاید نمیشود. برای مثال در موسیقی اگر تنها یک ساز با صدای بلند نواخته شود نه تنها صدای دیگر ساز ها شنیده نمیشود که آن صدای واحد هم آزاردهنده هست.
در وادی سینما که این روزها نه شرایط خوبی دارد و نه بضاعت چندانی، هزینه ساخت فیلم روزبهروز بیشتر میشود، عرضه فیلم با دشواری اتفاق میافتد و میزان مخاطب نیز به خاطر شرایط اقتصادی ریزش داشته است. بالاترین هزینه فیلم و بزرگترین چالش تهیهکنندگان در حال حاضر دستمزد بازیگران است، با این استدلال که بازیگر به تنهایی خود را عامل کافی برای فروش میداند.گاهی اوقات بازیگر با یک رقم متوسط مثلا ۶۰۰ میلیون تومان دستمزد میگیرد.یعنی فیلم باید چهار برابر به عبارتی حداقل دو میلیارد فروش کند که تهیه کننده ضرر نکند آن هم نه ضرر برای کلیه هزینه های فیلم بلکه ضرر تنها برای دستمزد عوامل فیلم!
این اتفاق به همان سینما که منبع درآمد بسیاری از همین بازیگران است لطمه وارد می کند. بخش عمده این معضل نیز به تهیهکنندهها مربوط می شود. در حال حاضر و به ویژه در ژانر طنز،تهیهکنندهها برای استفاده از یک یا چند بازیگر به رقابت می افتند. یعنی حتی حاضرند پول بیشتری بدهند فقط برای آنکه آن بازیگر را داشته باشند. در نهایت اما شاید بهتر باشد برای حداکثر میزان دستمزد یک سقف در نظر گفته شود یا به این نوع دستمزد دادن ها دست کم مالیاتی تعلق بگیرد».
در انتها
تاریخ سینمای ایران تاکنون شاهد فراز و فرود های بسیار بوده که اکثر آنها به دلیل گوش نکردن به گوشزدهای خالصانه و دلسورانه سینماگران و سینمادوستان پیش از شعله ور شدن آتش بحران هاست.گذر زمان نیز به جای مرهم بودن برای امید به فردایی بهتر، بیشتر شبیه به دور باطلی عمل کرده که هر سال تمام مشکلات را اضافه کرده و به نقطه ابتدایی باز میگرداند و این آفت و آسیب نابود کننده، در حال گسترشِ بی محابا و لجام گسخته ایاست که اگر به موقع و در مقطع حساس فعلی فکری به حال آن نشود، بهزودی این غول تورمی و هرج و مرج مالی ، طومار سینمای مردمی ایران را در هم خواهد پیچید!
بیتا محسنی