فراستی روزهای اول
مسعود فراستی از دانشجو بودن در فرانسه و عقاید چپش در این کشور تا بازگشت به ایران و زندانی شدن و دوره مطالعاتی و تغییر عقایدش آدم اهل سینمایی نبود. تا اینکه با مرتضی آوینی آشنا شد و رفاقت عمیقش با او که اتفاقا از درگیری بر سر نقد یک فیلم آغاز شده بود به رفاقت و همکاری در مجله سوره رسید که جبههای در برابر مجله فیلم آغاز کردند و برای اینکه در برابر رویکردهای مجله فیلم قد علم کنند در سینمای دنیا به جای کسانی مثل تارکفسکی و حمایت از سینمای هنری، آلفرد هیچکاک و سینمای هالیوود را حمایت کردند و همان شیوه را ادامه دادند تا اینکه به روزهای «هفت» رسید و مسعود فراستی که همه این سالها با نمره پایین دادن به فیلمها و نقدهای تند و تیز همه را از تیغ نقد گذرانده بود با شهرتی که در تلویزیون دست و پا کرد سر زبانها افتاد.
با عرض سلام و مخالفت
از این جا به بعد دیگر فراستی، فراستی دیگری شد. به شهرت رسیدنش شاید باعث شد برای در شهرت ماندن هر روز نظراتش را عجیبتر و پر حاشیهتر بیان کند. فراستی کسی شده بود که راحت به فیلمها میگفت مقوا و محتوای همه فیلمها را در لیوانی میریخت که اندازه خودش بود و اگر فیلمها بیشتر از این لیوان آب داشتند سر ریز میشد و برچسب ادا و روشنفکربازی میخوردند و اگر کمتر از لیوان او آب داشتند، کار درنیامده بود و مقوا بود و به درد نخور. از سمتی فراستی انگار این بازی را فهمیده بود که هر چه بزرگترها را بزند بیشتر سر و صدا خواهد شد و بیشتر توجهها به او جلب خواهد شد و همین ماجرا باعث شد که تا میتواند فیلم بزرگان سینما را تخریب کند. البته فقط هم سینماگران ایرانی نبودند که دچار اظهار نظرهای عجیبش میشدند او همین فرمان را برای رد کردن ماشین نقدش از روی سینماگران خارجی هم استفاده میکرد. شاخصترین نمونهاش این بود که در برنامهای مدعی شد لارنس فون تریه (کارگردان بزرگ و صاحب نام فرانسوی) اصلا فیلمساز نیست و فیلمهایش اصلا فیلم نیست. از همین مسیر به زدن جشنوارههای خارجی هم رسید و اسکار و نخل طلای کن و شیر ونیز و خرس برلین را همه جوایزی بیارزش و شدیدا سیاسی که با مناسباتی غیر هنری به افراد خاص داده میشود دانست.
فراستی علیه ظلیپور
بعد از برنامه جیرانی و آمدن گبرلو چند سالی از او خبری نبود تا اینکه دوباره با هفت افخمی به تلویزیون بازگشت و بعد از افخمی تا همین روزها از او خبری نبود تا اینکه در برنامه «من و شما» فراستی دوباره حماسه آفرید. این بار اما میشد از کاری که او انجام داد دفاع کرد. آرش ظلیپور که در شبکه شما و برنامه «من و شما» سؤالهای رسما زرد میپرسد، اینبار با حضور فراستی هم میخواست همان سیستم را ادامه دهد که گیر دادن به ازدواج مجدد و دو زن داشتن فراستی کار دستش داد. او در برنامه حسابی به فراستی پرید و گفت که او خودبزرگبین و خودشیفته است و نتوانسته کاری برای سینما بکند، فراستی هم از تماشاگران خداحافظی کرد و ظلیپور را فردی «بیادب» و «خالهزنک» خواند و خطابهای علیه کمدیهای روی پرده سینما مثل هزارپا، لسآنجلس تهران، وای آمپول گفت و رفت. شاید خیلی از کارهای فراستی شوآف و برای نشان دادن خاص بودنش باشد اما این حرکت جنجالی آخر هر چند میتوانست با شدت کمتری انجام شود اما کار اصلی یک روشنفکر بود یعنی جنگیدن علیه زردی.
دامنه حواشی این اتفاق در برنامه «من و شما» محدود به فضای مجازی نشد و پس ازانتشار فیلم این برنامه در شبکههای اجتماعی، جنجالهای آن ادامه داشت تا جایی که حتی محمد مهدی قاسمی، مدیر شبکه «شما» عوامل و مجری این برنامه را توبیخ کرد و به دلیل مکدرشدن ذهن بینندگان، رسما عذرخواهی کرد.