یک لقمه زندگی لطفاً برای کودکیت؛ کودکیم و اقبال پیشانی بلندمان که کوتاه ترین دیوار شهر شد برای سقوط آرزوهای کوچکمان در چاه عدم یک قطره فراموشی لطفاً...
مگر می شود با تو شاعر نشد مگر می شود با تو عاشق نبود دراین حجم مسموم و بی پنجره مگر می شود بی هوا پرگشود تو باران اردیبهشتی و من از آوارِ بهمن سیاه...
دیشب از آن رهی .چهاردا ای ماه گدشتم ونبودی به نگاهی نه صدایت در انبوه درختان جنگل میپیچید ونه خندهدهایت .خفتگان بیدارمیکرد من میترسم ازین تنهای متلق...
آن مرد که میکرد خدا را شکر به معشوق اش رسید خدا را شکر درد دل بر دلبرُ دلدار گو درد دل بر دل بماند دل بو در این دنیا تمنا چیز دیگریست بعد از تو شاعر...
شبی نگریستم قمرت را تا طلوعی دوختم نظرم را چه کردی یا رب تو با ربودی با ماهت دلمان را در ظلمت شب عیان است در بهجت من شفا است مه ات خاتم اسمان است یا...
الا ای آفرینش از تو برجا تویی نور تمام آسمانها تو نور جمله افلاک هستی کریمی مقتدایی پاک هستی حریم پاک تو دانشگه عشق تو هستی تا ابد شاهنشه عشق من از...