1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
بیعدالتی
عدالت شاخهی پوسیدهی این سرزمین است چنین باشد یقین دارم شکستن در کمین است چنان در نقش فرعون غلت خوردند که انسان و خدا از یاد بردند دفاع از حق خود...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
8
گل تنهائی
بخت ما دفترِ ایام چرا باز نکرد ؟ شرح حالی زگرفتاریم آغاز نکرد ؟ ما که رندیم و گدائیم چرا مرشد ما پرده ای در هنرآرائی ما ساز نکرد ؟ همه آوای سلامت به...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
خواب غفلت
در خوابی که می پنداشتی رویا نخواهی دید اسلامی تر از این خطه در دنیا نخواهی دید در وهم و خیالت با وقاحت رسم می کردی دیواری دگر کوتاهتر از ما نخواهی...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
عشق بهار
گاه دنیا را به کامم می کند رویای عشق گاه زهری بر روانم می نهد سودای عشق گاه با لبخند جانان، اوج می گیرد دلم گاه اما اشک باران می کند فتوای عشق گاه...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
دیدار
دیدار تپش قلب من از لحظه ی دیدار تو بود شَرم و سُرخی من از چهره و انوار تو بود هر چه از دوری و دلتنگی خود می گفتی نُت به نُت حرف دلم،هرچه به افکار...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
14
دل دیوانه
بیمه اش کردم به نامت این دل دیوانه را قاب چشمت بسته آذین کُنجِ این ویرانه را آتشی انداخت بر جان ، پیچش مستانه ات از مِی سرخِ لبت پُر کرده ام پیمانه...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
10
خائن غاصب
بود ننگ بی حدتورا غاصب پست دون بدست گروهی که مردند گشتی زبون تمام شدرجزها که خواندی به میدان بیا اگر مرد میدان جنگی به ایران بیا به چشمت ببین...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
شرنگ دوریت
برخیز و در آغوشم بگیر بگذار آتش لبهایم به پای قدم هایت شکوفه بزند و خودنمایی کند آخرین تصویر لبخندت را در خیالم نقش بسته ام ناگاه شرنگ دوریت رگهایم...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
قاضی
تو خوب میدانی ای قاضی جهانم رو به اتمام است تو خوب میدانی بعد از او دلم با غصه ادغام است بگیر جان پشیزم را غمم خارج از ارقام است خودم جانیِ خود بودم...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
بی حاصل و کرت
بی حاصل در خیابان ایستاد روبه کوچه ، داد می زد کس نبود بی جواب ، فریاد می زد........ کرت در مرز سحر بی خبر از صبح و دانه های در زمین کرت آبی، می...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
ای انسان.انسانشناشی
ای انسان.انسانشناشی غم رهاکن زدل که آزادی تا همهِ عمردل امان باشد عشق داند که عالم شادی جاده اش سوی دلبران باشد
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
ای مادر
ای که فرزندی چو جان اند برت می پروری غافل از فردا مباش زیرا که تو یک مادری نیک و بد گردیدنش بسته به سبک و کار تو چونکه تو اورا به هر سبکی که خواهی...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
وعده صادق
به وعده صادق قسم که دل دشمنان باشد پراز درد و غم، به ناله ی کودکان بی پناه غزه قسم، به نور هنگامی که می شکند سکوت شب را قسم به مظلوم درپسِ دیوارحصر...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
یاقوت
یاقوت لبت قرمز چون لاله رنگ سخنت از این زمانه دریا به صدف راز درونش مروارید شب دارد نشانه
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
3
یک سال عشق
سالی که گذشت طعم شیرین عشق را با تو چشیدم یک ثانیه هم زندگی را بی تو ندیدم من مست چشمان تو بودم به عشق تو نوشتم به عشق تو سرودم دیدن تو تازه تر از...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
6
کجایی
خدای مادرم ایران کجایی (بماندم بی سر و سامان کجایی) خدای پادشاه پادشاهان اهورا؛ زاده زروان کجایی ندارد بعد تو آتش فروغی سیاوش سوخت در بهتان کجایی...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
نقاب
افسرده که نه حالتمان گاه خراب است چون می بزنی عقل کمی رو به سراب است مجنون شده بودیم نظر بسته و عاشق عاشق شدن از روی هوس مثل حباب است یک دیده نظر...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
بوسه بر خاک تن
بوسه بر خاک تن................. چگونه بوسه بر خاک تن زنم چگونه با فریبی دل خود را آرام کنم چگونه به دنبال شهر رویا وخیال آواره شهرهای نادیده درون...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
2
جنگ
جنگ خواهد شد بین من و من بر سر چشمانت در قحط سالی بوسه و باران ها
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
داغ دلم
داغ دلم از صبا بپرسید وز خون دل خدا بپرسید آن کس که به سینه سنگ ما زد از چیست به ما جفا بپرسید رفتیم به راه عاشقیها این راه ز رهنما بپرسید در گوشه...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
کتاب عشق
قصه ی اومدنت.. قصه ی نــور و روشنــی گرچه مثل ماه شب..دوره و دست نیافتنی اومــدی روشنــیه ظلــمتِ ذهــن من شــدی مهر و عشق تو برام... تا ته دنیــا...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
اشک هایم
پس رفتنت برف بارید باران بارید وخورشید دچار آفتاب سوختگی شد یخ زد آب شد تبخیرشد ریخت ولی هرگز خشک نشد اشک هایم...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
پلک مردد
لحظه ای شبنم وار جایی در ورای خیال میرویی که به عطر خاطرات آمیخته و این آویشن پر تکرار و خوش عطر که لابلای بوته ها چشمک میزند به آسمان دلم و من پر...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
4
سخن دل
سخن دل............. گاهی وقتا ما آدمها دوست داریم مردم آزاری کنیم یا که لباس جنگ بپوشیم و ویرانی و آشوبها بر پا کنیم گاهی هم آنقدر خوب می شویم که...
1 روز پیش
شعرنو
شعرنو
5
مصلحت بود...
مصلحت بود که روزی سرکویت آیم بهرتسکین دلم باز به سویت آیم تو مرا هیچ نگفتی که چرا رنجه شدی که چرا رنجه چنین بر سر کویت آیم دل خود را که گره بسته آن...