پَر پَریم همچون قاصدکی پای در پرچینِ خارها اسیریم همچون بلبلی میانِ نرده های یک قفس که سیر بچرخانندش در گلعذاران اما باز به قفس رهایش کنند با حسرتها...
باغِبان از باغ ما غافل شده باغ ما چندیست بی حاصل شده روزی ما پیش او افتاده است روزی ما پیش او مشکل شده حاصل این باغ را چون کشته اند هم تبر هم باغبان...