طعم شیرین زندگی دو بوسه بدهکارم برای چشم هایت دو بوسه بدهکارم برای دستهایت چشمهایی که چشم انتظارم بودند و دست هایی ک آغوش گرمم بودند اما حیف ، حیف...
مثل من نیست،رکب خورده و دور افتاده اینچنین غم زده و مات و صبور افتاده به گمانم که جهان هم ره خود می سپَرَد ولی از شانس بدش در پی کور افتاده طاقت مرگ...
الهی نامه الهی به صدق و صفای مدیر به اندیشه گشته است اکنون اسیر به فعلی که فعلا معاون بود که دائم به سالن به جولان بود الهی به ریش فدایی قسم که خنده...
لب را به قصد بوسه بیاور گناه کن یا التماس هرشب من را نگاه کن آری رسیده بود قدومت به خواب من جانا تو خوابهای مرا غرق آه کن ای ابتدای مطلع دیوانگی بیا...
دلتنگی های من سلامت میکنم تا بدونی حتی اگر فرسنگ ها ازت دور باشم باز سلامتی ات را میخواهم چرا صبح سلامت میکنم چون همه انرژی خوب جهان در صبح جمع میشه...