باران!
تاکویرِدستانِ خشکم،
سبزینه ای از امتداد بود.
چونان تازیانه ای شیرین،
که استادم می نواخت.!
نک باران،
چون پرچینی از طراوت،
برجدارِ شانه هایم،
می تراوید.
و....... تو رنگین کمانی(۱)،
از..... آگاهی بودی.!
***********
۱- معلّم ، حضور خورشید وباران ،رنگین کمان می شود واو رنگین کمان آگاهی.
تاکویرِدستانِ خشکم،
سبزینه ای از امتداد بود.
چونان تازیانه ای شیرین،
که استادم می نواخت.!
نک باران،
چون پرچینی از طراوت،
برجدارِ شانه هایم،
می تراوید.
و....... تو رنگین کمانی(۱)،
از..... آگاهی بودی.!
***********
۱- معلّم ، حضور خورشید وباران ،رنگین کمان می شود واو رنگین کمان آگاهی.