بهار عاشقانه


بهار عاشقانه

نیمایی بهار عاشقانه وچه زیبا می شد خنده بر صورت شب گل می کرد مهر بر قامت مهتاب غزل میخواند و سحر از گوشه ایوان سلامی می داد مادرم بوسه زنان سر به بالین منو پدرم خنده کنانشاعر:مهدی حاجیان پناه


نیمایی

بهار عاشقانه


وچه زیبا می شد

خنده بر صورت شب
گل می کرد
مهر بر قامت مهتاب
غزل میخواند و
سحر از گوشه ایوان
سلامی می داد

مادرم بوسه زنان
سر به بالین منو

پدرم
خنده کنان
لقمه ی مهر
به دستم می‌داد

آری ایکاش کمی
فاصله ها کم می شد

خاطرات همگان
خالی از
غصه و از غم می شد

و چقدر خوب اگر عشق
فراوان می شد

حوض یکرنگی پر از
شعر باران و بهار

پیچک و نسترن و شب بو ها
هم دلداده ی عشق

رد پای غزلم بارانی

تر می کرد
دامن سبز چمن را تا صبح

واژ با واژه همه سرمست و
صبح نوروز به فرخندگی اش
می بالید

که بهااار آمده است
که بهااار آمده است
پس بخندید و
ببینید همه

حاصل بوسه ی باران به لب
خشک زمین
گل زردی ست که رویش
ز خجالت سرخ است

و چه زیبا می شد

عشق هم گل می‌کرد.

شفق

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس / سلفی نوید محمدزاده و فرشته حسینی