ساختار مغز و فرزند پروری 4


ساختار مغز و فرزند پروری 4

ساختار مغز و فرزندپروری در مورد مغز طبقه بالا و مغز طبقه پایین و نحوه عملکرد آنها صحبت کردیم و نتیجه گرفتیم که دو نوع کج خلقی داریم: 1) کودک هوشیارانه،...

ساختار مغز و فرزندپروری

در مورد مغز طبقه بالا و مغز طبقه پایین و نحوه عملکرد آنها صحبت کردیم و نتیجه گرفتیم که دو نوع کج خلقی داریم:

1) کودک هوشیارانه، هدفمندانه و با تصمیم گیری درست کج خلقی طبقه بالا را انجام می دهد بنابراین والدین باید، محکم و قاطع باشند و کاری کنند تا کودک پیامد منفی عمل خود را ببیند. به او آموزش دهند که با گفتگوی محترمانه و تعویق انداختن نیازهای خود شکیبا یی را بیاموزد وکنترل تکانه هایش را تمرین کند.
2) در کج خلقی طبقه پایین که که کودک جوش آورده و از کنترل خارج شده چون به مغز طبقه بالا دسترسی ندارد باید ابتدا کودک را آرام کرد تا در یک موقعیت پذیرنده و آرامش بخشقرار گیرد، سپس در زمانی مناسب درباره رفتار نامطلوب او و پیامدهای آن با او صحبت کنیم.

کمک به رشد و یکپارچگی مغز طبقه بالای فرزندتان

از خود بپرسید در طی روز که با فرزند خود در تعامل هستید، بیشتر به مغز طبقه بالا توجه می کنید یا مغز طبقه پایین.

مغز طبقه بالا که مرکز تصمیم گیری، برنامه ریزی دقیق و با ثبات، کنترل بر هیجانها، ادراک خود، همدلی و پایبندی اخلاقی می باشد ، مانندیک عضله است و زمانی که بکار گرفته می شود، رشد می یابد، قوی تر می گردد و عملکرد بهتری دارد. یک مغز طبقه بالای قوی به مغز طبقه پایین که مرکز کارکردهای اولیه (نفس کشیدن)، واکنش های ذاتی و هیجانهای شدید است تعادل می بخشد. بنابراین در زندگی روزمره مراقب راههایی باشید که با تمرکز بر آنها بتوانید مغز طبقه بالای فرزندتان را بکار گیرید. این راهها عبارتند از:

1) تصمیم گیری معقول: در تصمیم گیری کودک باید چند راه ضد و نقیض را بسنجد و نتایج انتخابهای خود را مسئولانه بپذیرد. در حال حاضر شاید کودک انتخابهای درستی نداشته باشد اما با دادن حق انتخابهای مختلف به فرزندمان مغز طبقه بالا را فعال و قوی ساخته و اجازه عملکرد بهتر را به او می دهیم. مثلا با دادن پول توجیبی به فرزندمان و تجربه اینکه الان بازی کامپیوتری بخرد یا با جمع کردن پولش دوچرخه بخرد در حقیقت به رشد بهینه مغز او کمک می کنیم.
2) کنترل کردن هیجانها و بدن: مهارتهایی به فرزندتان بیاموزید تا هنگام ناراحتی، تصمیم درست بگیرند. فنونی مانند اینکه : نفس عمیق بکشند، تا ده بشمارند، احساسهای خود را بیان کنند، پای خود را به زمین بکوبند، یا به بالش مشت بزنند. به آنها بیاموزید وقتی احساس کردند در حال از دست دادن کنترلشان هستند چه اتفاقی در مغز آنها می افتد و چگونه از جوش آوردن اجتناب کنند و از حمله کردن بپرهیزند.
3) درک خود: برای پرورش درک خود در فرزندتان، از آنها سوالاتی بپرسید که به آنها کمک می کند فراتر از سطحی که درک می کنند بروند: فکر می کنی چرا این انتخاب را کردی؟ چه چیزی باعث شد تو آن طور احساس کنی؟ چرا در امتحان عملکرد خوبی نداشتی؟ عجله کردی؟ یا امتحان خیلی سخت بود؟ هرچه فرزندتان در مورد آنچه در درونشان می گذرد فکر کنند، بیشتر توانایی درک و پاسخگویی به آنچه در درون خودشان و دنیای پیرامونشان می گذرد را در خود رشد دهند.
4) اخلاقی: برای بکار گرفتن مغز طبقه بالا، برای فرزندمانموقعیتهای فرضی که کودکان به آنها علاقه دارند ایجاد کنیم. به طور مثال از آنها بپرسیم : آیا اشکالی دارد که به هنگام اضطرار از چراغ قرمز عبور کنیم؟ اگر در مدرسه یک قلدر در حال اذیت کردن کسی بود و بزرگسالی هم در آنجا نبود چه کار می کنی؟

نکته به چالش کشیدن فرزندتان است تا در مورد نحوه عملکردشان فکر کنند و تفکر از طریق اصول اخلاقی و ارزشی را تمرین کنند تا اساسی برای شیوه تصمیم گیریشان باشد. البته رفتار شما نیز الگویی برای فرزندتان است. همچنان که شما صداقت، بذل و بخشش، مهربانی و احترام را به فرزندتان می آموزید ، مطمئن باشید که آنها اعتقاد ذهنی و عملی این ارزشها را در وجود شما مشاهده می کنند. نمونه های رفتاری شما به طور معنی داری بر شیوه رشد مغز طبقه بالای فرزندتان اثر می گذارد.

5) همدلی: وقتی با سوالات ساده در نظر گرفتن احساسهای دیگران را در فرزند خود ترغیب می کنید، توانایی او را برای درک همدلی بالا می برید. آن خانم برخورد خوبی با ما نداشت، آیا داشت؟ آیا فکر می کنی اتفاقی برای او پیش آمده که امروز باعث شده احساس ناراحتی کند؟ صرفا با جلب توجه فرزندتان به سوی هیجانهای افراد در طول رویارویی های روزانه، می توانید سطوح کاملا جدیدی از دلسوزی را در آنها بگشایید و مغز طبقه بالا را بکار گرفته و رشد دهید.
6) حرکت دادن بدن برای اجتناب از دست دادن ذهن طبقه بالا: حرکات بدنی، وضعیت شیمیایی مغز را مستقیما تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین زمانی که فرزندتان ارتباط با مغز طبقه بالا را از دست داده باشد، شیوه ای قدرتمند وتاثیر گذار برای برقراری تعادل او، کمک به حرکت دادن بدنش است. وقتی ما حالت جسمانی خود را تغییر می دهیم مثلا یک دقیقه لبخند بزنیم، نفس آرام و عمیق بکشیم یا مدت طولانی و تند بدویم می توانیم احساس خوشحالی و آرامش بیشتری داشته باشیم. هنگامی که فرد برآشفته است، جریان انرژی و اطلاعات مسدود شده، به عدم یکپارچگی منجر می شود. حرکت شدید بدن قسمتی از انرژی عصبی و انقباضات را آزاد ساخته و به او اجازه آرامش می دهد. بنابراین بدن فرد اطلاعات آرامتری به مغز طبقه ی بالا ارسال می کند و تعادل هیجانی مجددا باز می گردد و قسمتهای مختلف مغز او و بدنش شروع به کارکردن مجدد به شیوه ای یکپارچه می کنند.

بهارک کوهستانی

روانشناس نوجوان

تلخیص و اقتباس از دانیل جی. سیگل

انرژی، فرزندپروری، کودک، مغز، هوشیارانه

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرزند پروری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا