امام حسین علیهالسلام، واقعه عاشورا و جریان کربلا از جمله موضوعات بسیار مهمی است که بزرگان فرق اسلامی از زوایای مختلفی بدان پرداختهاند. در موضوع قیام حسینی غالب اهل سنت جزء موافقان و تأییدکنندگان قیام حسینی هستند و بر این باورند که قیام امام حسین (ع) و خاندان و یارانش بر حق و صحیح بوده است. از بین قدمای این گروه میتوان به ابنعماد، تفتازانی، ابنجوزی و در سده اخیر به نواندیشان اهل سنت اشاره کرد. در این خصوص اگر بخواهیم از زوایه تخصص جناب عالی به موضوع نگاه کنیم، آیا در خلال تحقیق و تدبر در تفاسیر قرآنی اهل سنت و خصوصا شان نزول آیات، به مطالبی که صریحا مقوله عاشورا و امام حسین (ع) را مورد اشاره قرار داده باشد بر میخوریم و در صورت مثبت بودن پاسخ، این مطالب بیشتر حول چه محورهایی هستند؟
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد الله رب العالمین. بله آیات فراوانی درشأن امام حسین (ع) فرود آمده، که مفسرین اهل سنت بعضی را درباره حضرت تفسیر و بعضی دیگر را تاویل و تطبیق نمودهاند و من با پژوهشهایی که در این زمینه داشتم به این نتیجه رسیدم که امام حسین (ع) همانطور که در منابع روایی و تاریخ اسلام جایگاه ویژهای دارد، در روایات تفسیری اهل سنت نیز دارای جایگاه والا و در خور توجهی است که نمیتوان ساده از کنار آن گذشت.
روایات زیادی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مجامع حدیثی اهل سنت وارد شده است که همه آنها عظمت و شخصیت والای امام حسین (ع) را میرساند و این که حضرت همواره مورد توجه رسول گرامی اسلام (ص) بوده تا جایی که میفرماید: «الولد ریحانه و ریحانتای الحسن و الحسین»: فرزند دلبند است و حسن و حسین دو دلبند منند. (به عنوان نمونه این روایت در منابع اهل سنت موجود است: التلیدی المغربی، 1388: 163؛ تلمسانی، 1402: 43؛ محمدبنطولون شمس الدین، بی تا: 27؛ الجزری، بی تا: 170 و 198؛ قندوزی، ج 4، بی تا: 185)
همانطوری که اشاره کردید شان امام و مقام سیدالشهدا در کتب روایی و حدیثی اهل سنت مورد ستایش قرار گرفته است. از سوی دیگر، از گفتههای بسیاری از بزرگان اهل سنت بدست میاد که حمایت از قیام حسینی، یک اندیشه مقطعی، فرقهای یا سیاسی نیست، بلکه یک اصل اعتقادی است و در نتیجه آن بوده است که اهل سنت همانند شیعیان، ایام محرم به ویژه تاسوعا و عاشورا را گرامی میداشته و به سوگواری، اطعام و نذورات به طور گسترده میپرداختهاند.
از بین بزرگان اهل سنت، به عنوان نمونه، ابوالحسن اشعری (324 ه.ق) به عنوان پیشوای مکتب اشاعره و صاحب کتاب «مقالات الاسلامیین» مینویسد: «چون ستمکاری یزید از حد خود گذشت، امام حسین (ع) و یارانش علیه ظلم او قیام کردند و در کربلا به شهادت رسیدند». یا ابنتغرری بردی (874 ه.ق) میگوید: اصحاب ما (شافعیان) لعن کسی را که حسین (ع) را به قتل رساند و یا دستور به قتل او داد و یا اجازه به این امر داد و یا راضی به آن بود، جایز میدانند. یا تفتازانی (791 ه.ق) میگوید: «به اهل بیت پیامبر (ص) ستم روا داشتند، آن را کسی نمیتواند پنهان کند... این ستم، به حدی بوده که هر آنچه را در زمین و آسمان است به گریه وا داشته و از شدت آن سنگها شکافته میشود و گذشت زمانها و ماهها، آن عمل بدش را از یاد نمیبرد. لعنت خدا بر کسی باد که در این ستم، مباشرت ورزیده یا بدان خرسند گشته است... با توجه به این مباحث در یک تقسیمبندی کلی در تفاسیر اهل سنت چه نگاهی به قیام حضرت وجود دارد؟
در کتب تفسیری اهل سنت، کتبی که گزارههای عاشورایی بیشتری را دارند، عبارتند از: تفسیر القران العظیم، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، البرهان فی تفسیر القرآن، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، الکشف و البیان، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی و...
در موضعگیری برابر حادثه عاشورا دو رویکرد وجود دارد. یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل میدهند، معتدل و محب اهل بیت (ع) هستند. رویکرد دوم، پیروی بنیامیه و یزیدبنمعاویه است. پیروان این نگرش نسبت به اهل بیت و امام حسین (ع) دید مثبتی ندارند بلکه میتوان گفت دشمن اهل بیت هستند، این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف است. اهل سنت به واقعه کربلا بیشتر با دید سیاسی نگاه دارند تا دید اعتقادی، اما میتوان با تکیه بر منابعشان گفت محبت رسول الله (ص) جزء لاینفک باور اعتقادیشان است و در موضوع قیام حسینی غالب اهل سنت جزء موافقان قیام حسینی هستند و بر این باورند که قیام امام حسین (ع) و خاندان و یارانش بر حق و صحیح بوده است.
در کدام دسته از تفاسیر اهل سنت، متقدم یا متاخر و یا در ذیل کدام آیات قرآنی میتوان گزارههای عاشورایی بیشتری را یافت؟ و اساسا چه رویکردهایی باعث تفاوت برخی تفاسیر با هم در این زمینه است؟
در کتب تفسیری اهل سنت، کتبی که گزارههای عاشورایی بیشتری را دارند، عبارتند از: «تفسیر القران العظیم، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، البرهان فی تفسیر القرآن، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، الکشف و البیان، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی و...»
آیات فراوانی هم وجود دارد که در ذیل آنها، میتوان جایگاه امام حسین (ع) و گزارههای عاشورایی را جستجو نمود، از جمله:
فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین (آل عمران/61)
در تفسیر آیه، مفسران اهل سنت گفتهاند که منظور از «أَبْناءَنا» حسن و حسین (ع) است و روایت کردهاند که رسول اکرم (ص) برای مباهله که میآمد دست حسن و حسین (ع) را گرفته بود و حضرت فاطمه سلام الله علیها پشت سر آن بزرگوار و علی (ع) نیز پشت سر حضرت زهرا (س) حرکت میکرد. اسقف نجران گفت: «یا معشر النصارى إنی لأرى وجوها لو سألوا اللّه تعالى أن یزیل جبلا من مکانه لأزاله فلا تباهلوا فتهلکوا، فأذعنوا» (بیضاوی، 1418: 20؛ ثعلبی، 1422: 85؛ طبری، 1412: 211)
آیه فوق دلالت میکند که حسن و حسین (ع) فرزندان پیامبر (ص) هستند و برای تأکید این قول، آیه «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمان» (انعام/84) و «وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیى وَ عیسى» (انعام/85) را آوردهاند که حضرت عیسی (ع) از جهت مادر به ابراهیم (ع) میرسد و او را ذریه ابراهیم (ع) معرفی مینماید. پس ثابت میشود که به پسر دختر هم «ابناء» میگویند. (فخر رازی، 1420: 248)
این که امیرالمومنین (ع) نفس پیامبر (ص) شمرده شده و فرزندان آن حضرت، فرزندان بی واسطه پیامبر «أَبْناءَنا» خوانده شوند، به واقع والاترین مقام در سنجه خداوندی برای آن بزرگواران به حساب میآید و هیچ کس در جهان خلقت به چنین مقامی مقدور و مقرر نگشته است.
ادامه دارد...