او پدربزرگ من نیست
محمدرضا مرزوقی: کتاب «فارغالتحصیلی جیک مون» با اتفاقی تکاندهنده آغاز میشود
او پدربزرگ من نیست
کتاب «فارغالتحصیلی جیک مون» با اتفاقی تکاندهنده آغاز میشود
دوستان جیک مشغول مسخرهکردن پیرمرد زبالهگرد میشوند، اما جیک از فرط خجالت و نداشتن شهامت کافی برای پذیرش وضعیتی که پدربزرگ «اِسکِلی» دارد، اصلاً به روی خودش نمیآورد که پیرمرد کثیفی که سطل آشغال را دنبال هیچی میگردد، پدربزرگش است.
پدربزرگی که دچار آلزایمر پیشرفته شده و گاهی خودش، موقعیتش و آدمهای پیرامونش را فراموش میکند و برای جیک و مادرش، که از او نگهداری میکنند، حسابی دردسر میسازد. هرچند جیک و مادرش که همیشه تحت سرپرستی و حمایت پدربزرگ اِسکِلی بودهاند، آنقدر خود را مدیون او میدانند که تمام همّ و غمشان را در نگهداری از او گذاشتهاند.
مشکل جیک با بیماری پدربزرگ فقط خجالت و ترس از پذیرش و معرفی بیماری او به دوستان و همکلاسیهایش نیست، بلکه جیک سالهای مهم تحصیلیاش را در دبیرستان میگذراند و نیاز به تمرکز روی درسهایش دارد. در غیر این صورت احتمال میرود که با نمرههای پایین نتواند آیندهی تحصیلی درخشانی داشته باشد. اما نگهداری از پدربزرگ بیمار روند تحصیل جیک را با مشکل مواجه کرده است.
با اینهمه جیک باید یاد بگیرد که زندگی گاهی بر شانهی یک نوجوان بیخیال، مسئولیتهایی میگذارد که نمیتواند از پذیرش آن شانه خالی کند؛ حتی اگر چنین رفتاری منصفانه هم نباشد. این مسیری است که نویسندهی کتاب تلاش میکند در قالب داستانی واقعگرایانه و روزمره بدون اشارهی مستقیم برای مخاطب خود بازگو کند.
«باربارا پارک» در این کتاب، نه تنها وضعیت سخت یک بیمار آلزایمری، که مهمتر از آن وضع سخت همپاهای این بیمار را برای مخاطب به تصویر میکشد. هرهمپایی دغدغهها، خواستها و البته مشکلات خودش را دارد.
رمان فارغالتحصیلی جیک مون، تلاش کرده فقط یک نمونه از ایندسته همپاها و مشکلاتشان را برای مخاطب به تصویر بکشد. در اینجا همپای نوجوان ما یعنی جیک مون نیز مشکلات شخصیتی خودش را دارد. همانطور که کل خانواده در شکل رابطهشان با هم و برخوردشان با بیماری پدربزرگ مشکلاتی دارند.
جیک از بیماری پدربزرگش که او را شبیه خل و چلها نشان میدهد، خجل است و نمیخواهد کسی از دوستان و همکلاسیهایش چیزی از این بیماری بداند. از طرف دیگر مادر جیک با خاله«مارگریت» مشکل دارد که بهعنوان دختر دیگر پدربزرگ «اِسکِلی» چندان در بند نگهداری از پدرش نیست.
چالشهای جیک با پسرخالهاش «جیمز» را هم نباید نادیده گرفت. تا آنجا که بینشان نزاعی جدی درمیگیرد. نزاعی که سرانجام وقتی پدربزرگ گم میشود با همدرد شدن تمام اعضای خانواده دربارهی گم شدن پدربزرگ و سرنوشت نامعلومی که همه را نگران کرده، مسالمتآمیز ختم بهخیر میشود.
درست وقتی که خانواده متوجه میشوند جز خودشان کسی را ندارند و باید تا جایی که امکانش هست، هوای یکدیگر را داشته باشند.
باربارا پارک تلاش کرده در این اثر به روابط انسانی و رسیدن به درک متقابل، نگاهی دقیق و موشکافانه بیندازد.
یکی از امتیازهای رمان، پایانبندیاش است که در آن نویسنده نخواسته به مخاطب ثابت کند که همهچیز به خوبی تمام میشود. چون پدربزرگ همچنان در پایان داستان مشکلات خودش را دارد و دردسرهای شخصیتهای داستان بابت بیماری پدربزرگ نیز، همچنان به قوت خود باقی است. البته یاد گرفتهاند چهطور با آن کنار بیایند.
نویسندهی این کتاب اهل نیوجرسی بود و در طول زندگی خود بیش از 50کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشت. از مهمترین آثار او مجموعهی «جونی بی جونز» است که بعضی از داستانهای آن به فارسی ترجمه شدهاند.
کتابهای او چندینبار از طرف کودکان و چندبار از طرف والدین بهعنوان بهترین کتاب سال انتخاب شدهاند. از کتابهای او برای نوجوانان میتوان به «میک هارته اینجا بود»، «از من نخواهید لبخند بزنم» و «ازدواج مادرم و بدبختیهای دیگر» اشاره کرد.
این نویسنده که در تمام عمر خود به فکر کودکان، خنداندن آنها و نشاندادن خواستهها و آرزوهایشان در قالب داستان بود، در سال 2013 میلادی بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
آخرین کتاب ترجمهشده از او، فارغالتحصیلی جیک مون است که انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (88721270) آن را با ترجمهی «شقایق قندهاری» در 116 صفحه به قیمت 7300 تومان منتشر کرده است.