پلک قفس


پلک قفس

شبی یک ذره از پِلکِ قفـس وا ماند و من رفتـم پلنـگِ سنگــیِ دروازه اینـجـا مـانـد و مـن رفـتـم غزل راجرعه جرعه خـواندم و پیمانه ام پُـر شد نـسیـمی آمـد وامـروز و فــردا مـانـد و مـنشاعر:محمد منصورفلاح

"شبی یک ذره از پِلکِ قفـس وا ماند و من رفتـم"

پلنـگِ سنگــیِ دروازه اینـجـا مـانـد و مـن رفـتـم

غزل راجرعه جرعه خـواندم و پیمانه ام پُـر شد

نـسیـمی آمـد وامـروز و فــردا مـانـد و مـن رفتم

بهـارِ عـاشـقــی هـا را ســپـُردم دسـتِ پـائـیــز و

دلـم چون برگِ زردی زیر پاها ماند و مـن رفتم

خـودم پـَرورده بودم عشـقِ بُت های دروغین را

خــدا در کعبــۀ دل هــای تنها مـانـد و من رفتــم

نـسیـم و رقـص مـوهای پـریـشان ،ساحلی خلوت

هـمانجا در کـنارِ مــوجِ دریـا مـانـد و مـن رفـتـم

تصـور کـُن بـدون مـن چه فـرقــی می کند دنیا

اَجل مهمان نــوازی کـرد و دنیا ماند و من رفتم

(با تقدیم احترام ــ #محمدمنصورفلاح )

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


پست عجیب یکتا ناصر پس از جشن تولد شوهرش منوچهر هادی + ع کس