ما رفتهایم از یادت و یادت نرود از دلِ ما
این غدهی بدخیمِ به دل مانده شود قاتلِ ما
طوفانی شود یک شب اگر بسترِ دریاییِ دل
آن شب چه شود روی تو باز هم بشود ساحلِ ما
دل با تو ثمر داد و تو بودی همهی تازگیاش
باز تشنهی باران شده باغِ دلِ بی حاصلِ ما
بزمی شده باز بین من و غصه و اشک و غم و آه
جانا تو بیا از سرِ لطف اندکی در محفلِ ما
مسکینم و تسکینِ منی دلبرِ زیبا رُخِ من
محتاجم و ره گم کن و ناخوانده بیا منزلِ ما
در بیموهراسهست ز فراقت،دل وامانده و خون
نه-سُخره مگیر این من و این ترسو دلِ بزدلِ ما
صد مشکل و درد رفتی و آمد به دلِ خستهی ما
از لطف و کرم چارهای اندیش و گُشا مشکلِ ما
این غدهی بدخیمِ به دل مانده شود قاتلِ ما
طوفانی شود یک شب اگر بسترِ دریاییِ دل
آن شب چه شود روی تو باز هم بشود ساحلِ ما
دل با تو ثمر داد و تو بودی همهی تازگیاش
باز تشنهی باران شده باغِ دلِ بی حاصلِ ما
بزمی شده باز بین من و غصه و اشک و غم و آه
جانا تو بیا از سرِ لطف اندکی در محفلِ ما
مسکینم و تسکینِ منی دلبرِ زیبا رُخِ من
محتاجم و ره گم کن و ناخوانده بیا منزلِ ما
در بیموهراسهست ز فراقت،دل وامانده و خون
نه-سُخره مگیر این من و این ترسو دلِ بزدلِ ما
صد مشکل و درد رفتی و آمد به دلِ خستهی ما
از لطف و کرم چارهای اندیش و گُشا مشکلِ ما