اینجا هوا برای نفس کشیدن کم است
اینجا هوا برای از تو سرودن کم است
قلب من آبستن عشق و هوس شده است
اینجا تو را برای عاشق شدن کم است
برگرد ای بانوی مهر عشق و طرب ببار
نازا دل مجنون خویش آرام تر بدار
بی تو در این دیار، شب به صبح نمی رسد
عالم، شب از خیال تو سرگشته می شود
من تارکم به عالم بی تو، ای سرمه جامه تن
این دامن سیاه شب از من دریغ نکن
اینجا هوا برای از تو سرودن کم است
قلب من آبستن عشق و هوس شده است
اینجا تو را برای عاشق شدن کم است
برگرد ای بانوی مهر عشق و طرب ببار
نازا دل مجنون خویش آرام تر بدار
بی تو در این دیار، شب به صبح نمی رسد
عالم، شب از خیال تو سرگشته می شود
من تارکم به عالم بی تو، ای سرمه جامه تن
این دامن سیاه شب از من دریغ نکن