کوه دلتنگی


کوه دلتنگی

خواستم بغض کنم دل نگرانم باشد دست ِ افتاده به دور چمدانم باشد به تماشای وی از دور قناعت کردم دیدن هر قدمش یک ضربانم باشد تا ته جاده پائیز دویدم سمتش که در این سردی بهمن نگرانم باشد قسمتشاعر:حسین قربانی ( لحظه های دلتنگی من )

خواستم بغض کنم دل نگرانم باشد
دست ِ افتاده به دور چمدانم باشد

به تماشای وی از دور قناعت کردم
دیدن هر قدمش یک ضربانم باشد

تا ته جاده پائیز دویدم سمتش
که در این سردی بهمن نگرانم باشد

قسمت این بود که دلتنگی من کوه شود
شاهد کاستی و ضعف ِ زبانم باشد

یار من کوه غرور است ولیکن اما
پاک و بی حقه ترین خلق جهانم باشد

حسرت دیدن رویش غم هر روزه ی من
غافلم!یک نگهش قاتل جانم باشد

لب لعلش به لبم گر برساند روزی
مایه ی شور و شعف یا هیجانم باشد

غزلم پر شده از خواهش دیدار رخش
قسمت این بود که در حد توانم باشد

چند کبریت ته قوطی عمرم مانده
کاش تا دست به بعدی برسانم...باشد...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


آخرین فرصت استفاده از یارانه جدید و مرحله دوم فجرانه کالابرگ در فروردین 1403