دعای خیر گنجشکان


دعای خیر گنجشکان

من از آن جسم بی جانم جدا گشتم به حیرانی کنون گردد مرا روشن همه اسرار پنهانی در این آشفتگی اکنون چه خواهد شد ؟ نمی دانم تنم پایین من این بالا به یک دنیا پریشانی سراسر بیم و اندوهم درشاعر:پژمان کوخابی


من از آن جسم بی جانم جدا گشتم به حیرانی

کنون گردد مرا روشن همه اسرار پنهانی



در این آشفتگی اکنون چه خواهد شد ؟ نمی دانم

تنم پایین من این بالا به یک دنیا پریشانی



سراسر بیم و اندوهم در این دنیای تنهایی

صدایم را نمی فهمد کسی در عالم فانی



مرا نیروی مرموزی به رفتن بر می انگیزد

به سوی مبدا ای کز او جهان گردیده نورانی



مرا می بخشد آرامش همان نوری که می آید

ولی افسوس بی پایان که شد آرامشم فانی



خد.ا را خواندم و او را به ناگه لحظه ای دیدم

دریغ اما که از خجلت نشد آن لحظه طولانی



به جایی کاش می رفتم که پنهان می شدم از او

ز چشم او نمی یابم ولیکن جای پنهانی



مرا در محبس تنگی یکی راند و درش را بست

بگفتا جون کسی خوانی که هیچ از او نمی دانی؟



نمی دانم چرا ناگه در آنجا تشنه گردیدم

بگفتم کس نمی بخشد مرا آب و کمی نانی ؟



صدا ، پیچید و بالا رفت هزاران بار باز آمد

سکوتی سخت برپا شد درآن زندان ظلمانی



به ناگه نور بی حدی به پیش در نمایان شد

هزاران قدسی و صوفی پی آن شئ نورانی



گشود آن نور بی پایان در زندان به روی من

که بیرون آ به یک ساعت توهم مهمان یزدانی



به پیش چشم من آمد غروبی سرد و یخبندان

که زان سرما درختان را نمانده در بدن جانی



به آواری ز برف و یخ ، زمین مدفون و پنهان بود

و گنجشکان پی دانه در آن روز زمستانی



به مشتی دانه از خانه برون رفتم و آنانرا

بگفتم دعوتید اکنون در این ساعت به مهمانی



***

و امروز اندر این دنیا ندارم مونسی اما

مرا رحمت رسم هردم ز موجودات انسانی



دعای خیر گنجشکان مرا شامل شود هر روز

و زخمانم شفا گیرند از آن الفاظ عرفانی



الا گنجشککان باشید همیشه خرم و پیروز

که از یمن شما دیگر نباشم روح زندانی


آذر 84

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


خودروساز معروف موبایل می‌سازد!/ عکس