برگ زرد خشک


برگ زرد خشک

همچو برگی ام برگ خشک و زرد...! که درخت پًس میزند مرا...! و مرا میسپارد به دست باد و شاخه ای نیست که بر ان تکیه دهم...! تا ارام بگیردم... از صدای هوی هوی باد بو میکشم تنهاییم را...! شده ام خستهشاعر:مصطفى شنبه پور

همچو برگی ام
برگ خشک و زرد...!
که درخت پًس میزند مرا...!
و مرا میسپارد به دست باد
و شاخه ای نیست
که بر ان تکیه دهم...!
تا ارام بگیردم ...
از صدای هوی هوی باد بو میکشم تنهاییم را ...!
شده ام خسته ترین برگ پاییز...!
که نگاه خشکیده ی من بر تن خسته ی برگهای پاییزی پادشاهی میکند...
ای باد پاییزی انقدر برگریزانت را بر رخ من نکش...!
این برگ زرد مغرور پر از ترکش پر از سکوت !....
و مشت مشت دلتنگی ست
بیچاره ان برگ زرد دلش با درخت است !...
اما پاییند افتادن
من از پریدن بیمى ندارم
ترس من افتادن بین برگهایى ست
که حالم را نمیفهمند...!
باید با برگها با خیال تنها قدم زنم
این برگها تنها ترم میکنند..!
و تو اى برگ سرخ دل انگیز به پاى افتادنم بنشین
که حالم عجیب خراب است...!
‎#مصطفی شنبه پور

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صبح بخیر دلبرانه با انواع متن های عاشقانه و خاص