صبر


صبر

صبر کن گفتن قصه ما نزدیک است خوردن غصه ما شیرین است بردن اسم تو چقدر دلگیر است صبر کن فاصله ای در پیش است رفتنت پای پیاده چقدر بر دل من سنگین است صبر کن قصه های شب مهتابی من را بشنو صبر کن لحظهشاعر:لطیف آقاجانی فرادنبه

صبر کن گفتن قصه ما نزدیک است
خوردن غصه ما شیرین است
بردن اسم تو چقدر دلگیر است
صبر کن فاصله ای در پیش است
رفتنت پای پیاده چقدر بر دل من سنگین است
صبر کن قصه های شب مهتابی من را بشنو
صبر کن لحظه ی بیتابی من را بازگو
در نظر ماندن من از نظرت را
و قدمهای فرتوت شده ی عمر مرا
و نفسهای بیتاب شده از دوری تو
صبر کن
نفسم میگیرد
در هوایی که نفسهای تو نیست
در هوایی که هوا نیست
جنگلی را که درختی نیست
سبزه زاری که ندارد سبزی
چشمه ساری که ندارد آبی
صبر کن
اینجا غم چشمان تو بی تابم کرد
سرزمین خالق هزاران دردم کرد
صبر کن با تو همراه شوم
پی پس کوچه ی غم قایم از دردها شوم
صبر کن تا با تو به خورشید برسم
رسم عاشق کشی شمع و پرانه شوم
صبر کن پیله ام
پروانه خواهم شد نرو
صبر کن غنچه ام روزی مریم میشوم
صبر کن

قطره ام روزی دریا میشوم
ذره ام روزی صحرا میشوم
میرسد روزی که من ما میشوم
در پی پنهان پیدا میشوم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


مریم کاویانی واقعا پلنگ شد ! / در 53 سالگی 25 ساله شد + عکس های جدید بعد طلاق