بعدَ العَاصِفَة (پس از توفان) / نزار قبانی / ترجمه zwnj;ی: حسین خسروی


بعدَ العَاصِفَة  (پس از توفان) / نزار قبانی / ترجمه zwnj;ی: حسین خسروی

بعدَ العَاصِفَة (پس از توفان) سروده‌ی: نزار قبانی ترجمه‌ی: حسین خسروی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا پس از آنچه بین ما گذشته، هنوز دوستم داری؟ من،شاعر:حسین خسروی

بعدَ العَاصِفَة
(پس از توفان)
سروده‌ی: نزار قبانی
ترجمه‌ی: حسین خسروی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیا پس از آنچه بین ما گذشته، هنوز دوستم داری؟
من، با وجود همه‌‌ی آنچه گذشته، [هنوز] دوستت دارم.

من نمی‌‌خواهم گذشته‌ات را بکاوم،
برای من، همین بس که تو این‌جایی؛
لبخند می‌‌‌زنی و دستانم را می‌‌‌گیری؛
و تردیدم در باره‌‌ی بودنت، به یقین تبدیل می‌‌شود.


اصلا در باره‌‌ی گذشته حرف نزن؛
و با گیسوان و پلک‌هایت بدرخش.
از خطاهای کوچکت درمی‌گذرم؛
و خارها را به گل تبدیل می‌کنم.
اگر حس دوست‌‌داشتن در دل بشر نبود،
انسان، انسان نمی‌‌شد
اکنون سالی گذشته و تو همچنان ارزشمندی؛
نه تو خوار شده‌ای و نه عشق.

من دوستت دارم.
چگونه می‌‌‌توانم گذشته‌‌‌[مان] را بسوزانم
در حالی که معابد ما و روزنامه‌‌‌ها
و فنجان‌‌‌های قهوه و گوشه‎‌‌های دنج‌مان در آن است.


ما در رفتارمان
و در غرورمان و پرتی و پوچی ادّعاهایمان
مثل دو کودک بودیم.
سخنان احمقانه‌‌ی ما خنده‌‌دار است.
[آری!] چه احمقانه بودند و ما چقدر نادان بودیم!


بارها شده که تو خشمگین از کنارم رفته‌‌ای؛
و من هم گهگاه نسبت به تو بی‌‌رحم بوده‌‌ام. [گاه در حق تو قساوت روا داشته‌ام.]
و چه بسیار نامه‌نگاری‌هایمان قطع ‌‌شد؛
و هدیه دادنمان؛
ولی هرچه در دشمنی‌‌ و کینه‌توزی افراط می‌کردیم،
باز، عشق از اشتباهاتمان بزرگ‌تر بود.

چشمانت دو بهارند؛
و من چگونه بهار را در چشمانت بکشم؟
شیرینم!
علی‌‌رغم همه‌‌ی آنچه بین ما گذشته،
برای ما مقدّر شده که با هم باشیم؛
[همچنان که]
رویاندن شاخ و برگ به اختیار باغ نیست.


این عشق، نوری در دل ماست؛
و رفیق ماست و همراه نجوای شبانه‌‌مان؛
و کودکی است که با او مدارا می‌‌‌‌‌‌کنیم و می‌‌پرستیمش،
چه، زمانی که با ما می‌‌‌گرید و چه آن زمان که ما را می‌‌‌گریاند.
غم‌‌‌های ما همه از اوست؛
و ما باز از او می‌خواهیم
که بر غم‌ها و اشک‌هایمان بیفزاید.


دستت را به من بده؛
علی‌‌‌‌رغم همه‌‌‌ی آنچه بین ما گذشته،
تو همچنان زنبقِ من
و محبوب منی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بعدَ العَاصِفَة
نزار قبانی
مِن دیوان: الرَسْمُ بلْکَلِماتْ، ص 488-486
(الکتاب السابع 1966)


أتُحبُّنی بعد الذی کانا؟
إنی أحبُّک رغم ما کانا

ماضیکِ لا أنوی إثارتَهُ
حسبی بأنَّکِ ها هُنا الآنا..
تَتَبسَّمینَ.. وتُمسْکین یدی
فیعود شکّی فیکِ إیمانا..

عن أمسِ لا تتکلَّمی أبداً..
وتألَّقی شَعْراً.. وأجفانا
أخطاؤکِ الصُغرى أمرُّ بها
‏وأحوِّلُ الأشواکَ ریحانا
لولا المحبَّةُ فی جوانحهِ
ما أصبحَ الإنسانُ إنسانا..
عامٌ مضى وبقیتِ غالیةً
لاهُنْتِ أنتِ ولاالهوى هانا..

إنی أحبُّکِ . کیف یمکننی؟
أن أشعلَ التاریخَ نیرانا
وبه معابدُنا، جرائدُنا،
أقداحُ قهوتِنا، زوایانا

طفلیْنِ کُنّا.. فی تصرُّفنا
وغرورِنا، وضلالِ دعوانا
کَلِماتُنا الرعْناءُ .. مضحکةٌ
ما کان أغباها.. وأغبانا

فَلَکَمْ ذهبتِ وأنتِ غاضبةٌ
ولَکَمْ قسوتُ علیکِ أحیانا..
ولربَّما انقطعتْ رسائلُنا
ولربَّما انقطعتْ هدایانا..
مهما غَلَونا فی عداوتنا
فالحبُّ أکبرُ من خطایانا..

عیناکِ نَیْسَانان.. کیف أنا
أغتالُ فی عَیْنَیْکِ نَیْسانا؟
قَدَرٌ علینا أن نکون معاً
یا حلوتی. رغم الذی کانا..
إنَّ الحدیقةَ لا خیارَ لها
إن أطلعتْ ورقاً وأغصانا..

هذا الهوى ضوءٌ بداخلنا
ورفیقُنا.. ورفیقُ نجوانا
طفلٌ نداریه ونعبُدُهُ
مهما بکى معنا.. وأبکانا..
أحزانُنا منهُ.. ونسألُهُ
لو زادنا دمعاً.. وأحزانا..

هاتی یدیْکِ.. فأنتِ زنبقتی
وحبیبتی. رغم الذی کانا..






حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ژست خنده دار جنیفر لوپز در کنار فرزندانش