عطر آغوشت


کاش می شد بار دیگر یک نفس بویت دوریت را غرق در موج گیسویت کنم سر گذارم بیقرار برقبله گاه شانه ات گر عبادت اقتدا بر عطر آغوشت کنم رد اشکهایت هنوز بر سجاده ات کاش میشد چشم را هم بغض اشکشاعر:منیژه قشقایی

کاش می شد بار دیگر یک نفس بویت

دوریت را غرق در موج گیسویت کنم

سر گذارم بیقرار برقبله گاه شانه ات

گر عبادت اقتدا بر عطر آغوشت کنم

رد اشکهایت هنوز بر سجاده ات

کاش میشد چشم را هم بغض اشک هایت

سبدی آورده ام خالی ز گلهای بهار

کاش میشد سبز با گلهای دامانت کنم

نیست جسمت اما روحت جاری است

کاش میشد لحظه ای حلول در روحت کنم

پ.ن

پاییز که می آید در بی راهه ای از نبودنت به حسرت می نشینم انتظار در رگ هایم یخ بست تو نیامدی ،روح و جسمم بی کرانه ی مهربانیت را نوشید چون پرتو ای در محرابی مقدس جلوه گر میمانی و تا ابد قبله ام هستی مقدس و آسمانی
دوستت دارم مادر.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رفع مشکل دوربین آیفون، 96میلیون‌تومان ناقابل!