زن


زن

(ترمینولوژی برمودا) من زنم، زورقی که زندگی را زنجیر می زند بر موج های هوس. گیسوانم گره خورده بر گبر گوزن هایی ،که از شاخه هاشان ،شعور را بدار آویخته اند. قلبم قسمت غیظ است و غبار و چشمهشاعر:الهام امریاس

(ترمینولوژی برمودا)

من زنم،
زورقی که زندگی را زنجیر می زند بر موج های هوس.
گیسوانم گره خورده بر گبر گوزن هایی ،که از شاخه هاشان ،شعور را بدار آویخته اند.
قلبم قسمت غیظ است و غبار و چشمه هایم،چاه بی چاره گی.
ز هفت پرده پاره می شود درونم ،تا دنیایی دیگرگونه بتو باز نشانم.
خوابم را خوراک خفاش های شب می کنم
دستانم را آفتابه ی ،آفت شویی ات
احساسم را اهرم بازی ات.
بوی سرکه ی سیب کرم خورده می دهد بودنم
بوی سلاخی که سلامتش را در سکوت صدقه می دهد در راه سلامتی ات به خدای سوگماد.
من زنم
همانکه از شیره ی شرافتم ،استخوان درشت کرده ای و مشت پر ،به پایی که از گلیم درازتر شود.
بند از بند من بریده اند ،تا بنام دیگری ات بخوانند
فرشی می مانم پا خورده که زیر لگدهای تو گلهایش رنگ باخته اند.
قناریی در قفس غرامت و قبله ی کج که مرتدانش به قیر قساوت سیاه کرده اند.
با دلی به موزات دریا بزرگ،کوچکم کرده اند به نامساویات و ناملایمات جزیزه به جزیزه جور و جفا.
به خدایی که به تو بازو وبمن بغض داد ،خسته ام ای پدر ،ای پسر،ای برادر
چرا زلزله ی این ضلالت ،رگ غیرتتان را تکان نمی دهد
به رعشه های رأفتم قسم،پایان پرهیزگاری ام را می بینم به پوزه ی خورشیدی که شیرا خوار می دارد.
من زنم ،یکی از هزاران
که زیر طاقه ی متعفن نابرابری،نماز ندبه می خوانم از زادنت.
شماها زنده و ما مرده
نوستراداموس به تنگ آمده ی طاقتمان پیش گویی می کند
اینگونه پیش روید
نطفه هاتان را بیرحمانه در رحم هایمان خواهیم سوزاند.
دیروز ده فرزند
امروز یکی هم ،به زور
فردا دیگر هیچ
چه پایان زیبایی،دیگر نه تو هستی
نه من ،ترکه خور تراژدی های تاریخ بی تعصب.
1396

از هوس قلاده ای بر گردنم
در خموشی قید خود را میزنم
می رود آخر ،زیادم چیستم؟!
دیو شهوت نیستم ،من یک زنم

شعلهٔ عریان عصیان سرکشان
می گدازد ریشه ها رادر تنم
بوسه می خواهد زمن ،لبهای مرگ
زندگی می بخشم و جان می کنم(کندن)

ای شرار رخوت و شهد و شراب
گرم کن از هرم خواهش دامنم
باده ای دیگر بده ساقی ،که من
آتشی خواهم ،بسوزد خرمنم

ای غزل پروانه ها را، پر بده
از شمیم عشق پر کن گلشنم
بشکن این شب شیشه ی مرموز را
باز کن زنجیر غم را، از تنم

گر بفریادم نخواهی تا رسید
تا ابد زندانی اهریمنم
من نه آهویم که در دامی مطیع
قید خود از بهر صیادم زنم

جسم من چون ساقه ای آویز داس
گردنش افتاده جرم کشتنم
من عجوز بخت خویشم از گناه
خوش تر است از زندگانی ،مردنم.
1389







حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


می دانستید مادر ترانه علیدوستی یک هنرمند معروف است؟ | شباهت جالب ترانه علیدوستی به مادر...