اشعار محمد رضا دُرّانی نژادِکرمانی( همصدا با حلقِ م امید)


اشعار محمد رضا دُرّانی نژادِکرمانی( همصدا با حلقِ م امید)

اشعار محمد رضا دُرّانی نژادِکرمانی همصدا با حلق م -امید —-غرور و کبر و خودبینی تمام شهر را پر کردهشاعر:محمدرضادرانی...

اشعار محمد رضا دُرّانی نژادِکرمانی
همصدا با حلق م -امید —-غرور و کبر و خودبینی
تمام شهر را پر کرده از نفرت
برادر نابرادر گشته و خواهر
به دنبال منافع پشت شوهر را چنان چسبیده که گویی
شبیه لاله و لادن
سلامی نیست
تا پاسخ بگوید مرد رهواری
زمستان قسمتی از فصل پاییز و بهاران را
به تسخیر خودش
چنگال می خارد

و سرها
مانده در گوشی
چه غولستان ِ ترسویی
مجازی اژدهایی بی سر و پیکر
که می بلعد در آمدهای سال مردمی خوشحال و خوش باور
نمانده توشه ای تا
برگ و بار یک سفر باشد
و انهایی که
از اینجا سفر کردند و برگشتند می گویند
آری آسمان هرکجا باشی
همین رنگ است
دلم تنگ است
دلم تنگ است


محمد رضا دُرانی نژاد شهریور 96

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انفجار حین مهار آتش در مغازه نقاشی خودرو در رشت