دریا را باز شیون آگین دیدم،
پیشانی او را همه پرچین دیدم.
او را شن نرم، مهربان می پنداشت،
من هر چه نگاه دوختم، کین دیدم.
چون ریگ روان به پیش مان می رانند،
انگار کران راه رامی دانند.
در چنبر جزر و مد که بی پا و سر است،
دریاها هم به خویشتن پیچانند.
دریا را باز شیون آگین دیدم، پیشانی او را همه پرچین دیدم. او را شن نرم، مهربان می پنداشت، من هر چه نگاه دوختم، کین دیدم. چون ریگ روان به پیش مان می رانند، انگار کران راه رامی دانند. در چنبرشاعر:قدمعلی سرامی