بوسه یی سرودهام
بوسه یی برای طلوع تازه آفتاب
که مرا به روزهای کهنه می برد
بوسه یی برای نقاشی حلق آویز
که سیاه پوش و مبهم و ساکت نگاهم می کند
بوسه یی برای تو
بوسه یی برای آتشی که از بیم خاکستر
هنوز برای سوختن نفسی دارد
من از خاکستر خود بوسه یی سروده ام...!
بوسه یی برای طلوع تازه آفتاب
که مرا به روزهای کهنه می برد
بوسه یی برای نقاشی حلق آویز
که سیاه پوش و مبهم و ساکت نگاهم می کند
بوسه یی برای تو
بوسه یی برای آتشی که از بیم خاکستر
هنوز برای سوختن نفسی دارد
من از خاکستر خود بوسه یی سروده ام...!