گرگ


گرگ

بیا اسممان را روی تن بی جان خورشید حک کنیم و آنقدر فریاد بزنیم که باد این فریاد را به کعبه ببرد و اذان از در کوچک صبح فریاد بزند که خدا هست که خدا هست.. الا یا ایهاالساقی کجایی که دل خشکشاعر:نگین نوری


بیا اسممان را روی تن بی جان خورشید حک کنیم
و آنقدر فریاد بزنیم
که باد این فریاد را به کعبه ببرد
و اذان از در کوچک صبح فریاد بزند
که خدا هست
که خدا هست..
الا یا ایهاالساقی کجایی که دل خشک شد؟!
و قلب خوانده شد
تکرار شد
مچاله شد
اری اخرسر...خاطره شد!
کلمات را بی اجازه برداشتیم
مادر آمد و عشق را گوشه طاقچه ندید
دخترک عشق را دزدید
و تن گرگ کرد
بیایید اخر قصه را نگوییم!
شاید همه اش خواب بود..
اما گرگ ، از هر طرف گرگ بود!
بخواب مادر
که ته این قصه کلاغ به خانه اش رسید!

آفرودیتا

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ خاص و بی نظیر اجتماعی سارینا از شاهین نجفی