حکیم سخن laquo; زبان پارسی raquo;


حکیم سخن laquo; زبان پارسی  raquo;

حکیم سخن « زبان پارسی » ستایش کنم من ز،یزدان پاک که خشت سخن زد بدین آب وخاک به یزدان گردونِ چرخ سپهر پدیدآورنده به ماه است ومِهر به یزدان پاکی فرستم درود به گیتی دوچشم حکیمیشاعر:ماشاءالله پوردامغان اعمی

حکیم سخن « زبان پارسی »


ستایش کنم من ز،یزدان پاک

که خشت سخن زد بدین آب وخاک

به یزدان گردونِ چرخ سپهر

پدیدآورنده به ماه است ومِهر

به یزدان پاکی فرستم درود

به گیتی دوچشم حکیمی گشود

سخن از حکیمی میان آورم

نکونامی اش برزبان آورم

بیانِ کلامم زفردوسی است

که آن رادمرد سخن طوسی است

چنانی که خود گفته است آن زمان

کهن داستانها، بخواندم گران

زبانش چو خورشیدِ رخشنده بود

به شَهنامه شاهان ایران ستود

چو شاهان به شهنامه آن آوَرَد

یلی همچو رستم به میدان برَد

چو یک مانده از،سیصدسی بزاد

که پستان مادر دهانش نهاد

هم او عهد سلطان محمود بود

که شهنامه را هم بنامش سرود

حسودان دربار شاه زمان

پر از کینه بودند نابخردان

چونامش به نیکی پدید آمده

حکیم سخن خار چشمان شده

به بدگویی آن سخندان شدند

گناهی خریدندو پنهان شدند

صد افسوس ازین بوده محمود شاه

حکیم سخن را ندادش پناه

حکیمی که جان داده است پارسی

سروده چوشهنامه را سال سی

پشیمان چوازکارخود شاه شد

زرنج حکیم خود آگاه شد

چونان آخرین روزِ آن زنده یاد

که سلطان ز مرد سخن کرده یاد!...

به تابوتِ دیدش لبِِ گوربود

دگر یاد کردن از اورا چه سود

هدایا فرستاده محمود شاه

حکیم سخن را دهد اوپناه

زمانی هدایای شه می رسید

زگیتی حکیم سخن آرمید

پس از مرگ سهراب دارو رسید

حکیم سخن گشته است ناپدید

چودارو پس از مرگ سهراب بود

هدایای خود را به دختش نمود

هدایا ی شَه دیده چون دخترش

فرستاده پس سیمها با زَرَش

دوچشمش زگیتی چنان بسته شد

درخشیدو خورشید تابنده شد

که شد بارگاهش دَران خاک طوس

بیا بارگاه و توخاکش ببوس

نهاده سخن از خودش یادگار

چو این گفته اش ماند اَزو ماندگار

‌«بسی رنج بردم بدین سال سی»

«عجم زنده کردم بدین پارسی»

چکامه سروده چوپوردامغان

زپارسی سخن آورد درمیان


(سرایش پوردامغان)

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


چه عواملی باعث می‌شود نتیجه انتخابات آمریکا غیرقابل پیش‌بینی باشد؟