آزاد
چون پرنده ایی که سیال گونه
در جریانی از خویشتنش مکرر می زید
بی پروا
دلخوش به این حقیقتم
و بی مهابا
در رستی از درد
بی آنکه خویشتنم را
در ترسیم یک به یک خاطرات
پرورش دهم
میخوام از حضور سبز تو بگویم
و چونان نسیم
که بر تمام هستی حایل می شود
میخوام از حضوز تو سر ریز شوم
دستت را بگیرم و چون آهوی تیز پای چابک
تمام مسیر تردید را در ضرب و العجلی بی پروا
به رقص در آورم
با اولین گام ها
از تو سیراب شوم
و ذهنم را در هوای تو شستشو دهم
آزاد
چون پرنده ایی که سیال گونه
در جریان از خویشتنش مکرر می زید
بی پروا
با تو همایند شوم
زیبا محیسناوی دریس
چون پرنده ایی که سیال گونه
در جریانی از خویشتنش مکرر می زید
بی پروا
دلخوش به این حقیقتم
و بی مهابا
در رستی از درد
بی آنکه خویشتنم را
در ترسیم یک به یک خاطرات
پرورش دهم
میخوام از حضور سبز تو بگویم
و چونان نسیم
که بر تمام هستی حایل می شود
میخوام از حضوز تو سر ریز شوم
دستت را بگیرم و چون آهوی تیز پای چابک
تمام مسیر تردید را در ضرب و العجلی بی پروا
به رقص در آورم
با اولین گام ها
از تو سیراب شوم
و ذهنم را در هوای تو شستشو دهم
آزاد
چون پرنده ایی که سیال گونه
در جریان از خویشتنش مکرر می زید
بی پروا
با تو همایند شوم
زیبا محیسناوی دریس