زوال


زوال

این روزها حس می کنم رو به زوالم چیزی دگر تا فصل پایانم نمانده همچون کتاب کهنه ی سوزان در آتش مثلِ کتابی که کسی آنرا نخوانده دنیای من ، دنیای درد و سوگواری دنیای سردِ حسرت و دلمُردگی بود حاصلشاعر:مهدی رنجبر(عابر)

این روزها حس می کنم رو به زوالم
چیزی دگر تا فصل پایانم نمانده
همچون کتاب کهنه ی سوزان در آتش
مثلِ کتابی که کسی آنرا نخوانده
دنیای من ، دنیای درد و سوگواری
دنیای سردِ حسرت و دلمُردگی بود
حاصل چه بوده از گذارِ عمر ما را
عمرم سراسر رِخوَت و افسردگی بود
وقتی که افتادن ز دار از بادِ پاییز
پایانِ فصلِ خستگیِ برگ باشد
شاید که بر انبوه غم های دل من
درمانِ بی چون و چِرایش مرگ باشد
فردا اگر خورشید تابید و سحر شد
فارغ ز احوالِ منِ دیوانه باشید
دست خدای عشق و اُلفت یارتان باد
با درد و غمها تا ابد بیگانه باشید

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


چهره واقعی اوس غلام ”نون خ” با استایلی شیک و امروزی رو دیده بودین ؟!