پشتِ این دَر، که به قُفلی بَند است،
یکنفر ،منتظر است.
_مثل یک زخمِ عمیق،
چشم به دلگرمی دوران دارد
مثل تنهاییِ دلها،تنهاست.
پشت این دَر کسی
غرق است در خوشباوریِ بختهای برگشته....
او در ًً پِژواکِ زندگی ً نفس میکشد.
پشت این در،سالهاست منتظرت هستم
نرو،
این بار را بمان،
من خیال میکردم در بُقچه یِ همه یِ رفتنها،
توشه یِ بازگشتی هست./
یکنفر ،منتظر است.
_مثل یک زخمِ عمیق،
چشم به دلگرمی دوران دارد
مثل تنهاییِ دلها،تنهاست.
پشت این دَر کسی
غرق است در خوشباوریِ بختهای برگشته....
او در ًً پِژواکِ زندگی ً نفس میکشد.
پشت این در،سالهاست منتظرت هستم
نرو،
این بار را بمان،
من خیال میکردم در بُقچه یِ همه یِ رفتنها،
توشه یِ بازگشتی هست./