انگار نبوده ام
هیچ گاه و هیچ زمان
آرام و بی صدا
بغضی نشسته در گلو
پلکی بسته به نور
گیج و مبهوت از روزگار
چنگ می گذارد به گلو
یاد خوش خاطرات
چنان خواب خوش ماهی به روی آب
اینک منم خوشحال و شاد از خواب به روی خاک....
هیچ گاه و هیچ زمان
آرام و بی صدا
بغضی نشسته در گلو
پلکی بسته به نور
گیج و مبهوت از روزگار
چنگ می گذارد به گلو
یاد خوش خاطرات
چنان خواب خوش ماهی به روی آب
اینک منم خوشحال و شاد از خواب به روی خاک....