در هیاهوی جهانم و کسی نیست که نیست
خسته ام! دل نگرانم و کسی نیست که نیست
روز مرگم برهوت است و رفیقانم گُنگ...
عاشق شادروانم و کسی نیست که نیست
می شود خم، قدِ رعنای درخت عمرم
رفت از دست دلم، نه! کسی نیست که نیست
کو شرابی که کند مست دل عاشق را؟!
بی توام مثل سرابم، نه! کسی نیست که نیست
روز هجران و غم و برزخِ اهل دنیاست
قعرِ تنهاییست جایم و کسی نیست که نیست
کاش آیی و بدانی چه بر این خسته گذشت
نیست گوشی شنوایم و کسی نیست که نیست
می چکد خون جگر در طلب یار عزیز
آمده جان به لبانم و کسی نیست که نیست
جان من با تو بهارم، گر نه...
عابرِ سمت خزانم و کسی نیست که نیست
خسته ام! دل نگرانم و کسی نیست که نیست
روز مرگم برهوت است و رفیقانم گُنگ...
عاشق شادروانم و کسی نیست که نیست
می شود خم، قدِ رعنای درخت عمرم
رفت از دست دلم، نه! کسی نیست که نیست
کو شرابی که کند مست دل عاشق را؟!
بی توام مثل سرابم، نه! کسی نیست که نیست
روز هجران و غم و برزخِ اهل دنیاست
قعرِ تنهاییست جایم و کسی نیست که نیست
کاش آیی و بدانی چه بر این خسته گذشت
نیست گوشی شنوایم و کسی نیست که نیست
می چکد خون جگر در طلب یار عزیز
آمده جان به لبانم و کسی نیست که نیست
جان من با تو بهارم، گر نه...
عابرِ سمت خزانم و کسی نیست که نیست