دریاچه ی بی روح


دریاچه ی بی روح

خیس است کبریتت وَ یا ترس از خطر دارد شومینه ی یادت که هیزم های تر دارد پاییز مهرت را میان ما دو بُعدی کن فصل دلم تصویری از عشقی دگر دارد این چشم آتشبار من امروز باروتش میل وقوع انفجاری پر شررشاعر:علی سعیدی بینوا

خیس است کبریتت وَ یا ترس از خطر دارد
شومینه ی یادت که هیزم های تر دارد

پاییز مهرت را میان ما دو بُعدی کن
فصل دلم تصویری از عشقی دگر دارد

این چشم آتشبار من امروز باروتش
میل وقوع انفجاری پر شرر دارد

بر استر عمرم فقط عصیان غم ، بار است
بی تو مسیر زندگی آیا ثمر دارد؟

‌‌دریاچه ی ذهنم اگر مواج و طوفانی ست
چون گردباد خاطرت وُسع نظر دارد

در ؟ یا ، چه را میکوبد این دریاچه ی بی روح؟
ساحل که خود یک خانه ی ویرانه تر دارد!

اینبار با رزمایش فتح الیقین عشق
دل را رصد کن دوربینت گر اثر دارد


علی سعیدی بینوا

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید