ای نفس پاک سحر گاه تو
طوطی خوش نغمه آگاه تو
ای به پرت رونق رنگین کمان
رنگ رز دامن تو ارغوان
ما به پر و بال تو دلبسته ایم
از خود و از غیر شما خسته ایم
با من از آیینه ی فردا بگو
از شکرستان مسیحا بگو
از نفس پاک مسیحاییت
زنده بکن مرده ی سوداییت
مساله با شانه نداریم ما
آتش و آیینه نداریم ما
ما ز تو و درد تو آگاه تر
از نفس چاه شما ، ماه تر
پنجره را از نفست تازه کن
درد مرا با خودت اندازه کن
صبر بکن ، صبر بکن ، مانده ام
از در خوبان جهان رانده ام
آنقدر از دست تو بیتاب من
خسته ام از عشق و تب و تاب من
ای تو لغت نامه زیبای عشق
معجم پر صفحه ی غوغای عشق
چشم مرا بر رخ خود باز کن
عشق مرا با لبت آغاز کن
زین سپس از درد مخوان جان من
رخنه مکن در دل و ایمان من
هر نفس آوای تو زیبا تر است
آینه بی آینه رسواتر است
با دلم ای عشق مدارا بکن
گشته چو بیمار مداوا بکن
از غم و تکرار عزا خسته ام
رحم کن ای عشق که پر بسته ام
معجزه ی عشق ندیدیم ما
میوه ای از عشق نچیدیم ما
رفت فلک آدم و انسان نشد
ماه نشین گشت و مسلمان نشد
مادر انسان ز ازل عشق بود
نغمه و آواز و غزل عشق بود